قالب ،مهمونی، همه چی

سلاااااااااااام دوست جونیام

من الان خوابم میاد خیلی هم کلافه ایم ای خدا چیکار کنم؟ من خونموووووووون میخوام. من خواب می خواااااااااام . من تختمو می خوااااااااااام تازشم صبح ۱۵ دقیقه دیر رسیدم یعنی یه نیم ساعتی بیشتر مثلا خوابیدم .

تازشم شب مهمونی دعوتیم یه جای تازه تا حالا نرفتم صاحب خونه رو هم ۳ بار بیشتر ندیدم :

۱ - مراسم حنابندان

۲ - مراسم عروسی

۳ - خونه مادرشون  پاگشا می گن چی می گن؟ همونا دعوت کرد بودن.

الانم من مثلا عروسم من و پا گشا کردن وااااااااااای من با این همه خواب چطوری برررررررررو؟ احتمالا زودتر مرخصی می گیرم میرم خیلی کار دارم هنوز هیچ کاری نکردم.

راستی من هنوز حس ادامه عشقولانه نوشتنم نیامده پس بازم منتظر باشید شرمنده من کاری که میل نداشته باشم و بکشنم انجام نیدم .

خوب دیگه فعلا من میرم حس نوشتنم ندارم خدایاااااااااااا چه روز خواب آوری اینجا همه دارن خمیازه می کشن همه چشماشون گرمزه .

واااااااااای راستی یه چیزی جوجه بازم رفت ماموریت فرستادنش زنجاااااااااان الان من دلم براش تنگه من جوجه می خواااااااااااام من شو شو می خواااااااااااااام البته شب میاد دوباره فردا ۴ صبح میره ای خداااااااااااا.

همین


نهههههههههههههههه دیدن داشت یادم میرفت؟!!!!!!!!!!!

من قالبمو عوض کردم آخیییییییییییییش راحت شدم اونیکی گربش خییییییییییلی ناس بود اما خیلی شلوغ پلوغ بود منم که ضعف اعصاااااااااااااااب حوصله نداشتم زدم داغانش کردم و این قالب ناناس رو انتخاب کردم اللللللللللللهی چقدر آرامش گرفتم دیشب تاااااااااااا صبح خوابم نمی برد از دست این قالب.

 حالا دیگه واقعا میرم بای.

همه مطالبنم پرید و فیلم ترسناک

من چیکاااااااااااااااار کنننننننننننننم من یه عالمه قسمت آخر عشقولانه نوشتم کلی ادیت کردم خدایاااااااااااااا من گریه دارم به اندازه ۳ صفحه شد ای بابا این قسمت آخر عشقولانه هم دقوند ما رو حالا بذارین عصبانیتم بخوابه بعد تکرارش می کنم باشههههههههههه؟

راستی گفته بودم جنبه فیلم ترسناک ندارم حالا دارم جنبه ام رو تقویت می کنم تا جنبه دار بشم تقریبا دو هفته پیش بود که فیلم مارها رو دیدم اما چه دیدنی پشتم به تلوزیون بود گهگداری بر می گشتم گذری یه نگاه به تلوزیون می کردم خداییش از ۳ ۴ ساعت فیلم ۲ ۳ تصویر بیشتر ندیدم به اندازه ۵ دقیقه.

و اماااااااااااااااااااا این هفته شب جمعه ای بود با جوجه فیلم کینه رو میدیدیم از ساعت ۱ شب شروع کردیم تماشا ساعت دو با چشمان از شدت ترس از حدقه بیرون زده به جوجه گفتم عزیزم بهتر نیست بخوابیم ؟ بقیشو فردا ببینیم؟ جوجه هم که اصلا نترسیده بود اصلا هم که زود تلوزیون رو خاموش نکرد و از شدت ترس نرفتیم توی بغل هم و تا صبح نلرزیدیم کهههههههه اصلا . خداییش تا صبح جرات نمی کردیم از جا تکون بخوریم آب می خواستیم دق کردیم

فردا ظهرش با مادر بزرگ جوجه بقیه کینه رو دیدیم بعد هم سر ناهار فیلم تپه های چشم دار رو گذاشتیم حالا مامانی که قربونش برم میگه جوجه؟ این چه فیلمهایی که میاری برا روحیتون بده بعد هم تصور کنید این حرف رو در حالی که داره با کنجکاوی تمام به تلوزیون نگاه میکنه و غرق در فیلم هست میزنه خداییش کلی خندیدم خیلی خون داشت توی فیلمش خیلی فجیع بود حالم داشت بهم می خورد اما در راستای انقلابی که داشتم درون خودم به وجود می آوردم با پر رویی تمام نگاه می کردم ولی یه جاهاییشکه مطمئن بودم اگر ببینم غش می کنم چشمام رو می بستم همه این صحنه ها هم در زمانیکه ما ناهار نوشجان می کردیم رخ میداد حالا فکر می کنم جنبه ام یه کم بیشتر شده با این روشی که در پیش گرفتم فکرکنم یه چندتا دیگه نگاه کنم خودم تبدیل به یه جانی بشم 

فهلا بای بای

عروسیییییییییییییییییییییییی

وووووووووووووووووووای سلام دوست جونیام خوبییییییییییییین؟

میدونین امروز چهههههههه خبره؟
عروسی عروسی عروسیشون مبارک مبارک مبارک عروسیشون مبارک خوشبخت بشن الهی امروز عروسیه مرمر جون و آقا فرزاد انشالله که خوشبخت باشی مرمر گلم .

خداییش این دنیای مجازی عجب دنیایی هستا ؟ فکر نمی کردم اینقدر عزیزی که توی این دنیای مجازی باهاش آشنا شدم روز عروسیش خوشحال باشم و توی ذهنم لحظه به لحظه همراهش باشم انشالله که همیشه سلامت و موفق باشن.