عکسای تولد

سلام سلام 

 

واقعیت خجالت میکشم بیام به خاطر بقولی که کردم . به خدا یه دفعه اومدم عکس بذارم اما به دلیل کندی ای دی اس ال جان نشد و ما هم بعد از ۲ ساعت تلاش از خیرش گذشتیم روزهای دیگه هم که یا توی شرکت عکس همراهم نبود یا توی خونه شوهر جان انترنت و قرق (غرق و غزرغ و ... نمیدونم هرکدوم درسته) کرده بود و نمی شد یا یاس خانوم از گردن به بنده آویران و نمیشد. 

به هر حال دیر رو زود داره اما سوخت و سوز نداره انشالله میذارم. 

گفتم دخترکم رو روی تولدش بردیم آتلیه و ... دوشنبه ای که روز off م بود با مهسا جون رفتیم خرید و توی راه برگشت رفتم و عکسا رو انتخاب کنم و چاپ و اینها که بعد از کلی معطل شدنو گشتن آخرش خانومه برگشته میگه خانوم عکسای دخترتون نیست!!!!!!!!!!!! من و میگید عصبانی داغون دیگه نمی تونستم هیچی بگم گفتن ممکنه برین فردا بیاین شاید توی کارهای اون یکی همکارمون باشه و بعد از اینکه گفتم من نیستم و سرکار هستم واینها قرار شد زنگ بزنم بعدش صاحب آتلیه که معروفتریم آتلیه منطقه ما هست میگه خانوم بچه رو فردا بعداز ظهر با خودت بیار اگر لازم شد دوباره ازش عکس بندازم . میگم خانومی یعنی چی من اون روز کلی براش کیک گرفتم و کلی آمادش ردم و لباس و ... اینها کلی وقت گذاشتم میگه حالا انشالله پیدا میشه. 

دیروز زنگ زدم میگه پیدا شده بعد از ظهر بیا انتخاب کن برای چاپ همچنی گفت انتخاب که به نظرم اومد یه 20 تایی عکس کار کرده تا من 5 تاش رو برای چاپ انتخاب کنم کلی با ذوق و شوق رفتم آتلیه برای انتخاب عکس وقتی عکسها رو باز کرد عرق سرد به تنم نشست آخه 90 تومن ازم گرفته بود برای اینکه 5 تا عکس بده بهم با عکسا رو سی دی . بهش میگم خانوم بقیه عکسا کوش میگ همینه دیگه می گم اولا که طرحها اونی نیست که قرار بود باشه بعدش هم من 5 تا عکس می خا رواستم برای چاپ تو فقط رو 5 تا رو درست کردی ؟ میگم پس چی رو انتخاب کنم میگه نه ما منظورمون این بود که بیای نظر بدی خوب نظرا باهم فرق میکنه شما بگو چی می خوای منهمون رو برات درست کنم میگم هیچی خانوم حالا عکسایی که میریزی روی سی دی یادت نره چی هست ؟ میگه عکسای کار نکرده ! میگم یعنی چی؟ من 8 تا عکس کار نکرده می خوام چیکار؟ خودم دورین دیجیتال خوب خونه دارم هر روز دارم از بچم عکس میندازم می خوام چیکار اینار و بریزی روی سی دی برام؟ میگه من نمی تونم طرحهام رو روی سی دی بدم بیرون خلاصه اینکه نه طرح خاصی هم کار کرده بود دیگه واقعا اثر هنری به فنا میرفت خلاصه اینکه میگم 30 تومن گرفتی برای عکس روی سی دی که نمی خوام عکسایی هم که گفته بودم سایز بزرگ نمیخوام همین 5تا رو توی سایز کوچیک برایم چاپ کن میگه خودت بیا با خود آقای افضلی حرف بزن من نمی تونم کاری کنم . گفتم باشه . اما مشکل اینجا تموم نمیشه مشکل اصلی اینجاست که شوشو جان همین لحظه که از اتاق اومد بیرون کارت کشید و کل پول رو داد ماسفانه الان که اونا دیگه پول بده نیستن. حالا موندم چی کار کنم . همون موقع میگم عزیزم همه پول رونده 10 تومن بده بقیش رو اومدیم بگیریم میگه نه بذار خیالمون راحت باشه ای بابابیا عزیزم اینم از خیالمون خیلی راحت شد 90 تومن پول دادیم اما به اندازی5 تومن کار نکرده میگم خانوم یه ذره شاد باشه یه ذره روح داشه باشه اینا چین خشک و خالی میه شما بگو چی می خوای من درست میکنم !!!!هیچی نگفتم اماتوی دلم گفتم اگر قرار بود من نظر بدم دیگه نیازی نبود بیارم اینجا خلاصه اینکه با اعصابی داغون برگشتم خونه و کلی با روی خوش به شوهری غر زدم اونم که اول عصبانی شد و بعد هم برای اینکه من و آروم کنه کلی باهام صحبت کرد بعدکه دیدمن هنوز قاطی هستم ببخشید ببخشید میگه ولش کن بابافدای سرت اصلا س گ خ و رد. میگم یعنی چی اینهمه از صبح تا شب میرم کار میکنم که یک چهارم حقوقم رو بدم بگم س  گ خ و رد ؟ خلاصه اینکه توپی پر دارم و اعصابی داغون که خدا به داد برسه پرکی رو بگیره. 

راستی بابا جونم از کربلا برگشت با کلی سوغاتیهای خوب خوب برای من و شوشو  مهمتر و بیشتر از همه برای یاس گل. 

طبق معمول دارم از محل کار مینویسم و عکس همراهم نیست عکس انشالله در اولین فرصت. 

راستی در مورد اتلیه یاس عکسای 3ماهگیش رو توی آتلیه دیگه ای انداختم که خیلی عالی بود و کلی روش کار کرده بود اینکه الان دارم قاطی میکنم به خاطر اینک که تقریبا یک و نیم برابر اون یکی آتلیه پول گرفته اما یک دهم اونهم کار نکرده . 

انشالله اونها رو هم میذارم.  

خانم طلا یاد گرفته خودش بدون کمک می ایسته کلی ذوق میکنه دست میزنه و میرقصه و خسته میشه میشینه و دوباره برای خودش ذوق میکنه نمیدونین چه لذتی داره وقتی میبینی فرشته کوچلوت تواناییهای جدید پیدا می کنه و مهمتر از همه خودش اینقدر ذوق میکنه این توانایی از دیروز شکوفا تر و بیشتر شده . 

همچنان با همون 6تا دندون موشی میگذرونه. 

بهش میگیم یاس گلم موش بشو اینقدر قشنگ صورتش و جمه میکنه و هوا رو از بینیش بیرون میده که دیگه کلی میچلونیمش. 

تا مهسا جون رو میبینه شروع میکنه رقصیدن و پرپر زدن اینقدر که مهسا جون رودوست داره و براش بی تابی میکنه برای من اینکار رو نمیکنه. 

خلاصه اینکه وقتاییکه مهسا جون خونه مامان اینهاست ما خیالمون راحته انگار که این دختر یه صد سالی بچه داری کرده اینقدر قشنگ بلده و اینقدر خوب با یاس ارتباط برقرار کرده .به گفته خودش از بچه مخصوصا دختر بچه متنقر بوده اما الان عاشق یاسه. 

وای دستم خسته شد انشالله بقیش باشه برای بعد.

فعلا بای قربون همگی.