سلام سلام

۱- باید بگم دفعه قبل یعنی یک هفته پیش اومدم خداتا مطلب نوشتم همش پرید منم کلا بی خیال شدم.

۲- اما از حال امروز ما اصلا حالم خوب نیست به معنای واقعی مرگ صبح با تاخیر بلند شم آماده شدم رفتم شرکت یعنی چه رفت وسط راه که سوار تاکسی بودم منتظر حرکت یهو احساس کردم چشمم سیاهی رفت و حالم دگرگون شد به افاصله چند ثانیه هرچی توی معده و دل و روده بود ریخت بیرون یعنی ببخشیدا ببخشید آوردم بالا گوشه خیابون نشستم و تا جایی که فقط دل و رودم بمونه سر جاش بقیه رو آوردم بالا از اونجایی که خیلی پر رو ام روی گند کاریها چند تا ستمال انداختم وبلند شدم و برگشتم خونه خیلی بد بود خیلی اولین باری بود توی عمر ۲۴ ساله ام که توی خیابون همچین گندی میزدم خیلی خجالت کشیدم به هیچ کس هم نگاه هم ننداختم و رفتم سمت خونه توی راه با شوشو تماس گرفتم و از شدت عق زدن و بد بودن حال فقط گریه می کردم و بریده بریده به شوشو گفتم به مدیر بگو من وسط راهی برگشتم به این دلیل که دیگه اونم کلی ناراحت شد اما چه کنیم که دیگه نمی شد کاری کرد اومدم خونه مثلا استراحت از صبح کلی کمد دیواری ریختم بیرون کشو رو مرتب کردم لباس گرم ا و زمستونیایی که یک قرن بود قرار بود جمع بشه به یومن این مریضی جمع کردم لباس کثیفای روشن رو جمع کردم بریزم ماشین در ضمن از در که اومدم تو سرتا پا رو به خاطر گندی که بهش خورده بود ریختم توی ماشین و چند تا تیکه لباس مشکی دیگه بعد از اتمام کار ماشین اونها رو روی بند پهن کردم کلی ظرف بود شستم دیشب مهمون داشتم و کلی ظرف که حوصله شوستن نداشتم خلاصه الان هم به عنوان زنگ تفریح نشستم دارم می نویسم.

۲- دلم همچنان می پیچه به شدت گرسته ام اما میترسم چیری بخورم.

۳- نی نی بد نیست یعنی تا امروز خوب بود اما امروز نمی دونم چه حالی داشته باشه؟!

۴- آخر سر هم با پشت سر گذاشتن ۷ ماه و وارد هشتمین ماه شدن این شرکت خنگ ما نفهمید و من خودم مجبور شدم بگم .

۵- چند روز اول برای فهماندن وضعیتم به مدیرم کلی مشکل داشتم تا حالیش کنم اما الان بهتر شده فکر کنم تونسته بفهمه.

۶- هرکی میبینه همچنان میگه اصلا بهت نمیاد توی ۸ باشی حتما نی نی ریزه وزنش کمه نخیرم آقا جون بچم با حیاست هی خودشو نما نما نمیکنه همین چون دکترم گفت همه چیزش خوبه تازه برای بهتر نشون دادن وضعیتش و زمان دقیق به دنیا اومدن ش سونو نوشته که باید برم.

۷- مامان تقریبا ۲ هفته پیش با بابایی رفته بودن کیش کلی لباسا و اسباب بازیهای ناز و قشنگ برای وروحک خریدن همش میشینه نگاهشون میکنه و کلی ذوق میکنه ما هم همینطور الانم همراه پدر بزرگ رفتن گرگان پیش دادشی که دانشجوی اونجاست که ظاهرا گنبد یا نمی دون م کجا یه بازار روسها داره که کلی هم دایی جونش براش از اونجا چیر میز خریده خلاصه بی صبرانه منتظریم مامان خانم بیان و خریدها رو بیارن ببینیم چی خریدن؟

۸- اسم نی نی کوچولو یاسمین شد انشالله .

۹- احتمالا دیگه از اوایل تیر نمیرم سر کار و مرخصی رو از هفته دوم تیر شروع میکنم چون با این گرمای هوا واقعا تحمل ندارم .

ببخشید دیگه حالم دوباره داره بد میشه فعلا بای

**** بازه مثلا همیشه برای شادی روح مادر بزرگ عزیرم و عزیزان از دست رفته خودتون لطفا یه فاتحه بگید ممنونم .


**** راستی یه چیز دیگه سمیرای گلم هم نی نی دار شده انشالله مبارکت باشه عزیزم خیلی خوشحالم همونطور که تلفنی بهت گفتم خیلی مواظب به خودت باش.


**** مهسا جان یه دنیا ممنون حتما آدرس سمیرا رو هم برات میذازم