دخترکم عیدت مبارک

سلام سلام


سال نو همگی مبارک انشالله که سال جدید برای همه دوستان گلم سالی پربرکت همراه با شادی و سلامتی باشه .

خیلی وقته که ننوشتم پس شروع میکنم از قبل از عید و خونه تکونی تا به امروز سعی می کنم  مختصر و مفید باشه.

۱- امسال خیلی جالبه که علی رغم اینکه یاس هم به کارهام اضافه شده اما خونه تکونی رو کامل خودم انجام دادم یعنی خانومی که گفته بودم بیاد کمکم اصلا وقت نداشت و اگر میذاشتم بمونه کارها میفتاد برای یکی دوروز مونده به عید که من از این کار متنفرم پس به هر طریقی شده کل خونه رو تکوندم به نوعی به تنهایی چون همسری هم از سر کار که میامد اینقدر خسته بود که دیگه نمیتونستم تنها کار مفیدی که خیلی ممنونم ازش و انجام داد مرتب کردن کتابخونه بودو جابجایی و تغییر دکور.

۲- علی رغم اینکه نمی خواستم خرید خاصی انجام بدم اما به اصرار همسری کلی خریدکردم و ازش یه دنیا ممنونم .

۳- یک هفته قبل از سال تخویل ماشین جدید رو تحویل گرفتیم اما پلاک و سند روز ۲۸ اسفند اومد .

۴- یک روز قبل از سال تحویل رفتیم قم خونه مادر شوهری و همه خانواده همسری اونجا جمع بودن و کلی خوش گذشت . مامانی خاله و شوهر و بچه هاش و خانواده شوشو خیلی خوب بود.

برای تحویل سال عم رفتیم حرم حضرت معصومه فوق العاده شلوغ بود اما به هر طریقی شده رفتیم توی حیاط همسری و برادر همسری و یاس بیرون ایستادن به دلیل شلوغی بیش از خد نیامدند خیلی مراسم قشنگی بود و حال خاصی داشت برای همتون دعا کردیم .

۵- ۲ روز اول رو اونجا گذروندیم و برگشتیم تهران و عیددیدنی دید و باز دید عید یکی دو روز اول یاس با دیدن چهره های جدید خیلی غریبی میکرد و گریه میکرداما خدا روشکر بعداز اون دو روز عادت کردو بهتر شد اما در کل خیلی به من وابسته شده و فقط میخواد بغل من باشه از این بابت چون میرم سر کار نگرانم آیا بچه ها همه در این سن اینطورین ؟

۶- از روز ۸ عید رفتیم مسافرت سمت ملای ر و بر و جرد که خیلی سر سبز و قشنگ بود اما متاسفانه همون روز اول هر سه تاییمون سرما خوردیم و من شدید تر که کل اون چند روز رو افتاده بودم و همین موضوع باعث شد خیلی چیزی از تعطیلات هفته دوم و مسافرت متوجه نشم. یاس بیشتر آبریزش بینی داشت و مشکل داشتیم با تمیز کردن بینی خانوم از همون اول هم با پنبه تمیز کردیم و خدا رو شکر بینیش پوسته و یا خراب نشد اما بچم بعد از ۸ماه از  عمر قشنگش که میگذره اولین باریه که مریضی رو میفهمه چیه تا به حال مریض نشده بود .

۷- متاسفانه حال یاس از دیروز بد تر شده و همش تب داره دائما سعی میکنم با شستن دستو پاهاش و شربت استامینوفن کنترل کنم اما خیلی شدیده دیروز بردیمش پیش دکترش چون تب و عفونت نداشت گفت آلرژیه اما به محض اینکه از مطب دکتر اودیم بیرون تبش شروع شد طوری که امروز بعد از اینکه با همسری از شرکت برگشتیم بردیمش دکتر و اینبار دکتر گفت با شروع تبش حالا مشخصه که سرما خوردگیه و داروی مربوط به این مریضی رو داد (دکتر یاس خیلی تاکید داره که طبق آخرین اخبار وزارت بهداشت ا م ر ی کا شربت سرما خوردگی و دیفن هیدرامین برای بچه های زیر دوسال اکیدا ممنوعه ) به همین خاطر هم داروهای جایگزین داد داروهای یاس رو دادم اما تا اثرکنه طول میکشه همش از خواب میپره و گریه میکنه سرش به شدت داغه و دست و پاهاش معمولی میترسم دوباره بهش استامینوفن بدم نمیدونم چیکار کنم؟ اولین باره بچم این حالی میشه همش با چشمای خمار میفته اینطرف و اونطرف از صبخ که ما رفتیم سرکار بیچاره مامان رو نذاشته یک لحظه از پیشش تکون بخوره تا وقتی که من اومدم گرفتمش تا مامان به زندگیش برسه من واقعا شرمنده مامان هستم انشالله خداخیرش بده .

۸- متاسفاه بعد از ۱۶ روز امروز اولین روزی بود که یاس رو گذاشتم و رفتم و خیلی بی تابی کرده بود .مریض هم که بود بدتر . دل کندن امروز خیلی سخت بود انگار قلبم رو کندم گذاشتم خونه و رفتم داشتم تمام ساعت دیوانه میشدم.

۹- دخترک گلم روز ۹ فروردین ۸۹ توی هشت ماهگی اولین دندونش رو از پایین در اورد و کلی ما رو ذوق زده کرد اونهم توی مسافرت من احتمال میدم اون حال بدش بخاطر دندوناش هم باشه .

۱۰- یاس کوچلوی ما روز ۱۱ فروردین چهار دست و پا رفتن رو خونه مادر شوهری در مقابل چشمان همه شبی که مادر شوهری داداشی و خانومش رو پا گشا کرده بود شروع کرد و کلی هممون رو زود زده کرد. دخترک ما تقریبا میشه گفت سینه خیز نرفت یعنی رفت ولی دنده عقب از همون اول چهار دستو پا رفتن رو شروع کرد . تقریبا ۱۰ روز میشد که ژست ش رو میگرفت اما نمیرفت و بلاخره توی اون شب شروع کرد اما انگار هنوز دست و پاهاش توانایی تند رفتن رو نداره آروم و با دقت حرکت میکنه اما کل خونه رو دور میزنه وقتی هم که خسته میشه سرجاش ولو میشه و جیغ میزنه .

۱۱- چند روزی بود بهش میگفتم بگو با با با تشدید رو حرف ب که نوع گفتنم جذبش کرده بود که از اون موقع خیلی غلیظ میگه ب .

۱۲- خیلی جالب به ادما و اشیا اشاره میکنه اونهم از همون نهم دهم فروردین شروع کرده دخترما یکهو خیلی غافلگیرانه تمام تواناییشهای رو رو کرد و کلی ما رو ذوق زده کرد.

۱۳- خدار و شکر میکنم به خاطر همه محبتهاش همه لطفهاش و همه مهربونیاش خدایا ممنونتم بابت همه چیز همه چیز بابت اونهایی که خودم و خودت میدونیم بابت همسر مهربون و خوبم بابت دخترک ناز و شاد سلامتم خدایا همه شاد باشن همه سلامت باشن همه مهربون باشن همه...