سلام

1-      شهادت سرور و سالار شهیدان و یاران گرامیش رو تسلیت میگم و امیدوارم عزاداریهاتون قبول باشه و ما رو هم از دعا تون فراموش نکرده باشید .

2-      نمی دونم چی بگم؟ هیچی برای گفتن ندارم غیر از اینکه مادر بزرگ عزیز و مهربونم رفت خیلی بی مقدمه خیلی سریع. روز تاسوعا مراسم شب هفتش بود و ما هم برای همین مراسم به خاطر اینکه یکسری از فامیلا شهرستان بودن این مراسم رو اونجا گرفتیم .

3-      پوچم خالیم احساس خلاء‌دارم لحظه ای نیست که مامان جون عزیزم از جلوی چشمم بره کنار خیلی دوستش داشتم خیلی دوستش دارم نمی دونم در نبودش چکار کنم وقتی یادم میاد که دیگه نیست قلبم می خواد  از سینه ام بزنه بیرون خدای من چقدر سخته ؟! اولین داغی بود که داشتیم تا به حال به این شدت تجربه نکرده بودم از دست دادن عزیزی رو اینطوری تجربه نکرده بودم.

4-      جاش خیلی خالیه هر طرفی که نگاه می کنم می بینمش که نشسته مثل همیشه آروم مهربون بدون سرو صدا با اون چهره مظلومش و داره نگاهم می کنه و بهم لبخند میزنه.

5-      نموند ،نمومند که بچمو ببینه نموند که نوه دخترشو ببینه نموند که نتیجه اش رو ببینه خیلی زود بود برای رفتن خیلی آخه خدایا مگه چقدر جا توی این دنیا تنگ کرده بود ؟ مگه چکاری با بقیه داشت ؟ خدایا میدونم دارم بی جهت توی کارت دخالت می کنم و کفر میگم اما نمی دونم چی بگم و چطوری خودم رو تخلیه کنم خیلی برام سخته خیلی .

دعا کنید برای شادی روحش و آرمشش توی اون دنیا خواهش می کنم براش دعا کنید برای صبر بازماندگانش بخصوص مامانم که از بس بی تابی می کنه می ترسم مشکلی براش پیش بیاد پدر بزرگ خوبم که تا به حال ندیدم هیچ مردی اینطوری برای از دست دادن زنش بی تابی کنه و اینطوری بشینه و همش گریه کنه خدایا به دایی و خاله خدایا به همه و هممون صبر بده.

التماس دعا فراوون

ماخوبه خوبیم

سلام سلام

ما خوبیم یعنی من و نی نی هر دو خوبیم خدا رو شکر

هفته پیش نوشتم اما آپ نشد یعینی اینترنت مشکل پیدا کرد همینطور موند

روز 2 شنبه رفتم سونو واااااااااااااااااااااااااای خدای من چقدر ناز بود دکتر مهربون مانیتورو برگردوند رو به من کامل همه چیز رو توضیح داد یه قمسمتی رو روش zoom کرد و گفت این و مبینی میپره؟ این قلبشه داره میزنه الهی من دورش بگردم کوچولوی من اینقدر ناز بود که خدا میدونه یه چیزایی شبیه به دست و پا و یه دوقسمتی روی بدنش معلوم بود که گاهی هم تکون می خورد نازنیم 5/2 سانته الان وقتی دکتر نشون میداد و توضیح میداد اینقدر ذوق داشتم که خدا میدونه هنوز هم به یاد آوردن اون لحظه که دیدمش برام لذت بخش ترین چیزیه که می تونه حالت تهوع و سختی هاش رو بهتر تحمل کنم.

بعد از اون امدم بیرون شوشو اومد دنبالم وقتی براش توضیح دادم دلش داشت میرفت می گه ای کاش منم اونجا بودم میددیمش .

تا حالا نمی دونستم چه حالی دارم اما الان احساس می کنم کم کم دارم می فهمم حسم چیه؟ خیلی خوبه خیلی.

نسرین جون (مامادر شوهر گلم) برام یه سارافن دوخته مخصوص همین دوران یعنی راستشو بخوایین اون موقعی که رفتیم پارچش رو خریدیم برای حالت عادی بود اما حالا که دوخته برام اورده دیدم حالتی دوخته که هرچی بزرگ بشم اونم جا داره دستش درد نکنه خوبیش اینه که من غصه لباس رو توی هیچ زمانی ندارم همیشه قبل از اینکه من به فکر باشم نسرین جونم با قشنگترین لباسی که کار خودشه سر میرسه فرشته نجاته.

راستی توی نوشته ای که نشد که آپ بشه نوشته بودم تولد شوشویم بود تقریبا 2 هفته پیش باهم رفتیم قائم به اختیار خودش گذاشتم هرچی می خواد سر تا پا تیپ زمستونیش رو به خرج من جور کنه که خوب نتیجه یه پلور ناس ناسی ، یه ‍ژاکت ناس ناسی تر و یک شلوار کتان ناس ناسی ناس ناسی خرید بعدشم برای نی نی یه دونه گوسفند عروسکی ناز خریدیم اینقده جیگره باید یواش یواش شروع کنم به عکس گرفتن از وسائل عسلک و بذارم .

بچم کم کم داره وسائلش بیشتر میشه جنسش که معلوم بشه دیگه خیلی بیشتر میشه آخه هم همنتظرن ببینن چیه به تناسب همون خریداشون رو شروع کنن فعلا که نسرین جون یه جفت جوراب صورتی و یه جفت "آبی ناز  براش خریده مشهد رفته بود براش یه خرس خواب آلو خریده من و شوشو هم از ماموریت یزد براش یه عروسک کوچولو دختر خریدیم خیلی با نمکه همون گوسفنده هم که گفتم هدیه تولد باباش به نی نی بود (خوش به حالش) بعد ترشم لیلی جونی که گفتم تقریبا یک ماه پیش عروسیش بود ماه عسل رفته بودن مشهد که توی مشهد بود بهش خبر دادم خاله جون شده که اونم زحمت کشیده بود و براش یه دست لباس ناز آورده خوبیش اینه که به قول خودشون به هر دو جنس می خوره. دیگه ما غم نداریم که اینقده براش می خرن بچه برای بابا مامانش کم خرجه.

شوهر لی لی اون روزی که رفته بودم سونو گیر داده بوده به لی لی زنگ بزن تارا بپرس نی نی چیه ؟ میخوایم برا بچمون وسیله بخریم .خداییش دیگه من چه غمی دارم؟

راستی نگفته بودم که خانوم خونه گل گلی برام سونو گرفته بود همون روز اول بچم دختره من که به سونوی خانوم خونه ایمان دارم اما خوب مجبورم صبر کنم تا بقیه هم مطمئن بشن آخه من به چه مدرکی بهشون بگم؟

خلاصه اینکه ما خوبیم و چتر خونه مامان و خونه مامان شوهر و ...

این هفته آخرین پرواز حاجی ها خاله شوشو بر میگرده همون خاله که کفته بودم جرمون باهم خیلی جوره خیلی خوشحالیم دلمون براش یه ذره شده.

دیگه ببخشید خسته ایم بریم دیگه بخوابیم همه خوش باشید بای بای