دخترک 8ماهه من

سلام سلام

خوبید؟ خوبیم خدا رو شکر

تقریبا ۴۰ دقیقه دیگه دخترک من وارد ۸ماهگی میشه .

عروسک ما با شیرین کاریهاش دیگه دل برای ما نگذاشته  به قول شوشو که چند لحظه پیش می گفت دوست دارم بخورمش اینقدر که دلبری میکنه.

دخترک کوچلوی ما به خوبی مینشینه به خوبی همه چیز رو یاد گرفته و بای بای کردن رو هم یاد گرفته البته وقتی که ما حواسمون نیست و یا از خواب که بیدار میشه تند و تند بای بای میکنه .

به شدت عاشق آهنگ و موسیقی و اذان و قران هست یعنی کلا هرچه که ریتم داره .

دیروز اومدن کمد دیواری رو قفسه بندی کردن اون بنده خدا تا دلر و یا ارهاش رو روشن می کرد یاس هم به شدت شروع میکرد دست و پاش رو تکون میداد و ذوق میکرد.

۳۰ دی تولدم بود و به همین مناسبت یه لپ تاپ خیلی خیلی ناز و قشنگ از شوشو جان هدیه گرفتن و کلی ذوق کردم از اون موقع هم فقط و فقط با لپ تاپ کار میکنم و دیگه pc کلا بدون استفاده مونده شوشو که خودش لپ تاپ داشت و از اون استفاده میکرد منهم که دیگه با مال خودم کار میکنم و به سلامتی بعداز یک ماه شوشو جان دارن الان اطلاعات روی هارد رو خالی میکنه تا اینکه اون رو هم جمع کنیم و یک دستی به سرو صورت خونه بکشیم و یک مقدار جمع و جورش کنیم .

رقابت بین شوشو و یاس کوچلو به شدت بر سر شلوغ کردن سر من وجود داره متاسفانه شوشو مهربون و خوبم دیگه مثل اون موقع هایی که نی نی نداشتیم کمک نمیکنه و از وقتی میاد پای اینترنت و مقاله هاشو کاغذ و کتاباشه خدای من دیگه دارم قاط میزنما . تازه بلا تا حرفم میزنم با اون زبون چرب و نرمش همچنین میکنه که اصلا یادم میره چی گفته بودم .

در واقع کار من چندین برابر شده کار بیرون کار خونه کار یاس کار شوشو و البته اگر زمانی بمونه کار خودم خلاصه اینکه دیگه به نوعی کم آوردم اگر مامان نبود دیگه نمدونم چی به سرم میامد چون مامان یا یاس رو نگه میداره و یا کمک کارهای خونه رو میکنه .

خانم الان در حال خوردن لباسو یقشه و کلی داره خودشومیجوه و در نهایت هم کلی دوق میکنه و جیغ ذوق کنان میکشه . دیگه ناژین رو تشخیص میده(ناژین دختر کوچلوی ناز همسایه بالایی هست که 4ماه از یاس بزگتره یعنی الان 11 ماهشه) تا به حال وقتی میگذاشتیمشون پیش هم ناژین یک عکسالعملی نشون میداد و اوایل که میترسید چون فکر میکرد عروسکه اما یاس انگار نه انگار اما الان کلی براش دست و پا میزنه و ذوق میکنه تقریبا یکی دو ساعت پیش مامان نازنین (نازنین مامان ناژینه) اومده بود خونشون گفته بود برو یاس رو بیار ببینمش خلاصه اینکه دخترک ما رفته بود بالا مهمونی و کلی خوش گذرونده بود .

یاس بیشتر از من مامانم رو دوست داره و وقتی مامانم هست بغل من نمیاد و عملا با من کاری نداره.

دیروز غروب گذاشته بودمش تور رورؤکش رفته بود سمت کنسول آینه شمعدون که یه صندوقچه که یکسری گل توش هست گلهای داخلش رو برداشته بود و کلی دوق میکرد و جیغ میزد.

این اولین باری بود که دخترکم دست به وسایل خونه میزد و کلی من رو نگران کرد.

اما این دخترک ما فقط دوست داره لم بده و حتما باید پشتی پشتش باشه هر موقع خواست صاف میشینه هرموقخواست تکیه میده و هرموقع خواست شیرجه میره توی زمین.

الان هم دیگه نق نق کردن و شروع کرد که با روشن کردن یک موزیک شروع کرده به ذوق زدن و داره توی لپ تاپ دنبال آدمه که میخونه میگرده.

متاسفانه علی رغم اینکه تقریبا 2 ماه بود شکمش خیلی سخت کار میکرد حال گلاب به روتون ببخشید ببخشید اسهال گرفته و از کت و کول انداخته منو و دیگه دست و پام اینقدر که خانوم طلا رو شستم و عوض کردم از دست و پا افتادم .

چند روز پیش مامان جلوی آینه ایستاده داره ریمل میزنه داداشی هم از بالای سرش یاس رو طوری گرفته بود که از توی آینه مامان رو میدید و اینکه داشت ریمل میزد به مخص اینکه مامان شروع کرده به ریمل زدن خانومی شروع کرده به غش غش خندین و قهقهه زدن اول مامان فکر کرده که اتفاقی شده و یاس به چیز دیگه ای خندیده اما بعد که همون موضوع تکرار میشه میبینند که بله خانوم به ریمل زدن مامان میخنده.

و خلاصه کلی شیرین کاریهای دیگه که کلی دلمون رو برده.

دیگه خیلی حرف زدم بقیش باشه برای دفعه بعد .

فعلا بای تا های

نظرات 1 + ارسال نظر
خانوم خانوما شنبه 24 بهمن‌ماه سال 1388 ساعت 11:55 ب.ظ http://signorina.blogsky.com

آخییییییییی !!! چه شیرین و بانمکه !! خدا هزار سال براتون نگهش داره

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد