با یک هفته تاخیر مطلب up شد

سلام سلام 

من بازم اومدم 

اول اول از خودم زندگیم شوشوشی خوبم و دخترک کوچکمان بگم 

ماهمه خوبیم عالیه عالی  

۱- مرخصی تمام شد و به سلامتی از شنبه رفتم سر کار روز اول دخترکم خوب بود و کلی با مامان بازی کرده بود و کلی کیف کرده بودن (به قول مامان یک کسی که یک عزیزی رو از دست میده چند مرحلهرو طی میکنه ۱- انکار و بی خیالی ۲- مقابله و بی تابی ۳- قبول و تسلیم) خوب دخترک منهم از این ماجرا جدا نیست و همین شرایط رو طی کرد همونطور که گفتم روز اول رو خیلی بی خیالی طی کرده بود تا ساعت ۵ که من برسم خونه خوب بود و وقتی رسیدم با دیدینم از دم در کلی دست و پا زد و کلی جیغو داد تا من دستامو شستمو لباسهای بیرونم رو عوض کردمو بغلش کردم. روز دوم هربار که تماس گرفتم داشت نق میزد و گریه میکرد مامان رو عاصی کرده بود وقتی هم که رسیدم خونه دیگه ازم جدا نمیشد و حتی فرصت به لباس عوض کردن و دست شیستن هم نداد و روز سوم کاملا کنار اومده بود و قبول کرده بود شرایطشو و وقتی که رسیدم خونه کلی خودش رو توی روروکش بالا پایین انداخت.  

۲- کوچلوی من چند وقتی بود بی قراری میکرد و خیلی اذیت میکرد و اذیت میشد تا اینکه تصمیم گرفتن ببرمش دکتر وقت گرفتم و روز چهارشنبه (بعد از ظهر هم بیرون بودم به دلایلی ) و شب ساعت ۷:۳۰ همراه با شوشو ی گلم بردیمش دکتر این دکتر یاس هم خیلی دست خوبی داره فقط کافیه بچه رو بگیره بغلش و وارد مطبش بشی دگیه از اون بی قراریها و .... خبری نیست تشخیص عالیی هم داره خلاصه اینکه وقتی هم که میری سریعا از در نرفته توی بچه رو بغل میکنه کلی نازش میکنه و بوش میکنه و بعد میگه چشه؟ بعد از توضیحا لازم که بد می خوابه و بی قراری میکنه آخر هم با حالت خیلی عصبانی گفت دخترم مشکل از شماست ن بچه که از این حرفش چشمام از تعجب داشت میزد بیرون خلاصه توضیح داد که اون زمانی که شما بچه رو می خوای بخوابونی خوابش نمیاد و مشا خوابتون میاد بچه می خواد بازی کنه شما می خوایید بخوابوندیش و بچه رو اذیت می کنید.و خلاصه اینکه زیر باررفتیم که در این مورد ما تقصیر کاریم یک سری هم داروی infacol برای دل دردش  کیتوتیفن برای حساسیتش که چند روزی بود دستهاش و پاهاش جوشهای ریزیدزده بود داد خلاصه اینکه از اون شب خیلی خوب شد . اما وقتی وزنش کرد طبق محاسبات دکتر یاس الان باید 6:700 می بود که با وزن کردن دیدیم 7:900 هست ماشالله و کلی هم ماشالله ماشالله گفت برای این اضافه وزن و گفت یاس بچه خلی خوبی هست و شما اذیتش می کنید بچه هیچ مشکلی نداره بی خودی پولتو خرج داو و دکتر این بچه نکن .  

3- اما شب بعد از اینکه از مطب دکتر اومدیم بیرن طبق قرار قبلی رفتیم به سمت خونه مامانی شوشو سمت میدان آزدای (جهت اطلاع دوستان که می پرسیدند روز عاشورا شما اون حوالی چه میکردید؟!) توی راه مامان تماس گرفت که دکتر برای یاس چه گفت و چه شد که درحال توضیح بود ناگهان احساس کردم صندلی عقب چیری افتاد وقتی برگشتم دیدیم نفهمیدم چطوری خودم رو انداختم عقب ماشین صندیلی یاس برگشته بود و یاس که خواب بود از روی اون افتاده بود طوری که قسمت پایین بدنش رو صندلی بود و قسمت بالاتنه رفته بود زیر صندلی خیلی لحظه بدی بود دخترکم در این حالت از خواب بیدار شده بود و کلی گریه کرد از ترس خلی ترسیده بود در همین هین که داشتم یاس رو برا میداشتم جیغ میزدم که شوشو نگهدار  بلافاصله شوشو یاس رو گرفت و از ماشین پیاده شد یک مقدار هوا خورد کمی هم باهاش بازی کردیم تا اینکه گریش بند اومد و شروع کرد به خندیدن دیگه از اون روز یاس رو توی صندلیش نگذاشتم . و گرفتمش بغلم . اما وقتی سوار شدیم یادم افتاد که قبل از این من داشتم با مامان صحبت می کردم حالا کلی گشتم دنبال گوشیم که نمیدونستم وسط مکالمه کجا ÷رتش کرده بودم و بعد از کلی جستجو وقتی ÷یداش کردم مامان مجدد زنگ زد و با نگرانی پرسید چی شد؟ من و بابا مردیم از نگرانی و یاس رو چیکار کرد و ... خلاصه مامان و بابا از پشت خط صدا رو شنیده بودند و کلی نگران شدهب ودند و کلی سرم داد زد که من هزار با گفتم خطر ناکه یاس رو میشونی توی صندلیش عقب ماشین و .... 

این هم از بلایی که سر دخترک اومد خدا رو شکر خطر رفع شد اما اطمینان دارم بعد از صحبتهای دکتر خودم دخترک رو چشم زدم. 

و اما یکشنبه که از شرکت برگشتم دیدیم یاس خلی بیتابه خودم که اینطوری میشم وقتی دوش میگیرم حالم خوب میشه (به مامان میگم یاس مثل خودمه وقتی حمامش دیر میشه مثل من ببخشید ببخشید سگ میشه) وقتی یاس رو میبرم حمام  بعد از حمام همیشه بلا فاصله سشوار میگیرم براش که زودتر خشک بشه و سرما نخوره این بارهم همینکار و کردم اما یاس خیلی بامزه عکس العمل نشون میداد محو عکس العملش بودم که دیدیم بچم از شدت گریه نفسش بند رفت دقت کردم دیدم سشوار رو نزدیک و سمت گوشش گرفتم بمیرم الهی بچم گوشش قرمز شده بود از بس که داغ بود . این هم دومین بلا . 

اما دو تا خراب کاری کرده یکی پاره کردن مجله یاسمن (دختر خاله ام) 2 وقتی گریه میکرده مامان گرفته بودتش جلوی پنجره که در همین حال برگشته بود گلهای بلند داخل گلدان رو کشیده بود و گلدون سنگین رو انداخته بود و مبلهای مامان رو زخمی کرده بود. اینها هم خرابکاریهای اولیه دخترک 

دیروز براش کاموا گرفتم و دیشب که رفتیم منزل مامانی شوشو همونجا بافت و با خودمون آوردیم معرکه شده خلی قشنگه. 

امروز هم مرخصی بودم چون دیشب که دیر اومدیم و یاس هم اصلا نگذاشت بخوابم صبح از سر دردر نتونستم برم. 

اینها خبرهای این چند روز بود اما بریم سر جواب یکی از دوستان که نمیدونم چرا بی نام و نشون برام کامنت گذاشتن هرچند کامنتهای بی نام و نشان برام اعتباری نداره وقت گذاشتن و یک پست رو برای پاسخ دادن بهش اختصاص دادن کار جالبی نیست اما اینبار جواب میدم تا اینکه فکر نکنید جوابی برای گفتن ندارم.  

 

 

 من وبلاگتو می خوندم.احساساتت درباره ی زندگیت شوهرت وبچه ات واقعی بود.ولی متاسفانه جدیدا یه چیزی توش تغییر کرده اونم صداقتی که حذف شده.چطور تونستی درآن واحد( با یه بچه 6ماه به بغل !)توی همه ی این خیابانها که گفتی باشی؟
وقتی دروغ میگین حداقل یه جوری بگین که آدم باورش بشه.
مطمئن باش هیچ جای دیگه مثل ایران نیست که بتونی اینقدر راحت به رهبرش توهین کنی .اصلا جراتشو پیدا نمیکردی.فعلا رافت رهبرمون شامل حالتون شده پس تا می تونی کاسبی کن.راستی برای هرخط اراجیفی که مینویسی چقدر میگیری؟اونقدر هست که ارزش داشته باشه آخرتتو بهش بفروشی؟دوستانه بهت می گم: هنوز وقت برای جبران و توبه هست.حالا که خدا توی این دنیا همه چیز بهت داده خودت با دست خودت آخرتتو خراب نکن.شاید باورش برات سخت باشه ولی واقعیت اینه که کمک غیبی امام زمان (عج) پشت نظام جمهوری اسلامی و ولایت مطلقه فقیه حضرت آیت الله خامنه ای است.با این زور زدنهای الکی نمی تونین کاری از پیش ببرین.یه بار دیگه متنی رو که دختر خالت  برات نوشته بخون.بیشتر فکر کن. بد نبود اگه چهارشنبه برای تماشاهم شده یه سر به خیابانها می زدی 

 

دوست محترم اولا من کی گفتم در آن واحد همه این جا ها بودم؟ اینها همه مسیری بود که توی 3 ساعت ما طی کردیم   

دوم اینکه من کی گفتم بچه بغل توی خیابونها بودم ما با ماشین در حال رفتن به سمت منزل مامانی شوشو بودیم که منزل ایشان سمت میدان آزدی هست و اگر ما بخواهیم از داخل شهر بریم منزل ایشان باید از مسیر ها رو بگذرونیم و ما هم برای اینکه دسته های عزا دار رو ببینینم از داخل شهر رفتیم و البته چقدر خوب بود که توی را همه اینها را دیدیم دوست محترم مسیر ما خیابان آزدی بو از ابتدا تا انتها که متاسفانه به یومن حضور نیروها گارد و لباس شخصی و ... کاملا بسته بود و ما مجبور بودیم از کوچه ها و خیابانهای موازی آن مسیر رو طی کنیم .  ببینم کی گفته توی این کشور حرف زدن به ره برش مشکلی نداره ؟ خود تو اگر من رو میشناختی و آدرسم رو میدونستی تا حالا یا خودت اینجا بودی یا خبر داده بودی و با مدرک(این وبلاگ) اومده بودند و من رو گرفته بوند و الان هم مثل چند صد نفری که باز داشت هستند من هم همنشین بودم . دوست محترم متاسفم که متنهای من رو کامل نخوندین اگر خونده بودی انطوری نمی گفتی  چه که من گفتم با اصل ولایت فقیه مشکلی ندارم خودم نماز می خونم روزه میگیرم خمس میدم و اگر خدا توفیق بده مستحبات انجام میدم  اما با بی عدالتی شخص اول مشکل دارم اقا یا خانم متعصب چرا همین ر ه ب ر هیچ حرفی در باره اینهمه کشت و کشتار نمی زنند ؟ چرا نمی آیند و با شنیدن حرفهای معترضین این قائله را خاتمه بدهند دوست متعصب من من روز چهارشنبه عمدا خیابان آزدای . میدان انقلاب بودم از ساعت 2 بعد از ظهر فقط و فقط به خاطر اعلام برائت از اون افرادی که این کار زشت رو انجام داده اند و خوب میدانیم چه کسانی هستند !!! دوست محترم من اتوبوسهای پ از جمعیت را از خیابانهای منتهی به میدان انقلاب دیدیم که جمعیت هایشان را در اونجا تخلیه میکردن خانم یا آقای متعصب من انکار نمی کنم که تعداد زیادی هم به خواست خودشان آمدند که باید می آمدند برای مقابله با این کار بسیار زشت (مگر اینکه این راهپیمایی برای جدایی گروه معترض و موافق دو ل ت بود؟ که به آن افتخار می کنید؟ ) در ضمن یکی از بستگان نزدیک من مدیر مدرسه راهنمایی پسرانه هست روز قبل تماس تلفنی گفته بودند 40 نفر از دانش آموزانتان را برای راهپیمایی فردا بفرستید؟!!!!!!!!!! واقعا متاسفم که اینها را می بینم و می شنوم اگر شما در خواب خوش دلخوشی به ..... به سر میبرید متاسفانه ما می شنویم می بینیم و فکر می کنیم. 

دوست نا محترم(واقعا متاسفم که مجبورم این لقب رو برایتان قرار بدم) من مثل شما و بس ی ج و ل با س شخ صی ها نیستم که پولی بگیرم و چیری بگویم و حرفی بزنم آقای یا خانم من دیده ها م رو نوشتم و از دل پر درد خودم و دوستانم و خانواده ام می نویسم اگر غیر از این بود یک وب جدا مخصوص این کار تاسیس میکردم و صبح تا شب تبلیغ میکردم برای جمع کردن مشتیری. 

حالا که خدا توی این دنیا همه چیز بهت داده خودت با دست خودت آخرتتو خراب نکن.شاید باورش برات سخت باشه ولی واقعیت اینه که کمک غیبی امام زمان (عج) پشت نظام جمهوری اسلامی و ولایت مطلقه فقیه حضرت آیت الله خامنه ای است. 

 

خیلی جالب نوشتی ممنونم که بهم گفتی توبه کنم ممنونم که بهم گفتی چه چیری آخرتم و خراب میکنه؟! خدا به خاطر دل من و شوهرم همه چیز بهمون داده و روزی هزاران هزار بار شکرش رو بجا میارم و من مشکلی با نظام جمهوری اسلامی و ولایت  ف ق یه ندارم و متاسفم که فرد چشم خیلی ها رو کور کرده دوست عزیز یک مقدار فکر کن و بی خودی تعصب نداشته باش یعنی قرار هست خدا به خاطر شخص آقای خ... من رو ببره جهنم و همه اعمالم رو نادیده بگیره ؟ قرار هست برای این موضوع من توی آتیش جهنم بسوزم به جرم اینکه فکر می کنم و سخن میگم؟ دوست محترم من معصومی رو نبردم زیر سوال و به پیامبر و امامان دروغ و حرف نامربوط نبستم و تا عمر دارم کنیز در خونه همشون هستم  که در نهایت شما اینگونه من رو مرتد میشناسید . بهتره فکر آخرت خودتون باشید که انشالله خدا همه ما را عاقبت بخیر کند انشالله که جایگاه شما در بهشت بالاتر از جایگاه من هست و خیلی هم خوشحال می شوم از این موضوع. دوست عزیز شما هم انسانی حق فکر کردن و حرف زدن دارید  پس من به این دلیل آخرت و دین وایمان شمار رو نمیبرم زیر سوال و شمار رو یک انسان میبتم و... 

انشالله موفق باشید .

 

نظرات 3 + ارسال نظر
mitra پنج‌شنبه 1 بهمن‌ماه سال 1388 ساعت 10:00 ب.ظ http://www.nicepack.ir

سلام دوست خوب وبلاگت بسیار عالیه اگه بتونی مطالب را زیاد کنی خوبترم میشه

NAY شنبه 17 بهمن‌ماه سال 1388 ساعت 06:35 ب.ظ http://WWW.NAY.BLOGFA.COM

بازم مثل همیشه عالی هستی

غریب کربلا سه‌شنبه 14 اردیبهشت‌ماه سال 1389 ساعت 09:37 ق.ظ http://www.omidekhoda.blogfa.com

بسم رب النور...
سلام تارا خانم متن زیبایی بود...
دیر یا زود حق بر باطل پیروز میشه دیر یا زود دست اون کسایی که به
اسم دین دارند تیشه به ریشه دین میزننو حکومت اموی تو کشور راه انداختند
رو میشه...بدترین گناه از دیدگاه خدا فساد به اسم دینه که از هرچی زنا هم
بدتره بدترین گناهه که عده ای با کاراشون مردمو به دینو خدا بدبین کنند
اگه مردممون دین زده شدند تقصیر همین افرادیه که فقط اسم امام زمانو
میبرنو در عمل از هرچی کافر بدترند.
و من الله التوفیق...

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد