این منم همچنان در ماموریت

سلام سلام 

عیدتون با چند روز تاخیر مبارک عبادات قبول برام دعا کرین که؟ 

راستشو بخوایین ما همچنان در من ماموریت دو نفره به سر می بریم البته ۵شنبه جمعه میام تهران اگر نیام که میمیرم . 

این ماموریت ما به این شرح است شنبه چون شب قبلش تو راه بودیم خسته ایم هی خمیازه میکشم سلام و صلوات به غروب میرسونمش تا بریم هتلک بعدش بخوابم مثل دیشب یکشنبه با شوشو میریم بیرون داخل شهر میگشتیم یعنی گردش می کنیم یه کم هم خلاف در سفره خانه سنتی اینم از یکشنبه دوشنبه چون هنوز خیلی از اول هفته نگذشته هم به آخر هفته که برم تهران ۲ روز مونده میشینم دل سیر گریه می کنم هی گریه می کنم شوشو هم که دلش میگیره هی میگه گریه نکن اینم از این. 

اما سه شنبه هم یه جورایی سر خودمونو گرم می کنیم چهارشنبه شب عروسی داریم چون می خوام برگردم خونه خودم . تقریبا یک ماهی میشه ما خانه به دوش شدیم ای خدا شکرت بازم هرچی صلاح خودته. 

اما این هفته جمعه ساعت ۱۰-۱۱ راه افتادیم نصف شب رسیدیم اینجا هم که سر شب با کلی لباس گرم که پوشوندم به خودم و کلی پتو و این حرفا اما سرما خوردم گلوم درد می کنه گوشام گرفته تنم کوفتست کلافه ام . حالا من توی این قربت چه کنم هان؟ با این حال نزارم هان؟ مشکل که یکی دوتا نیست اتفاقا کار من فقط حرف زدنه یعنی همش از ساعت ۸ صبح تا ۴ بعد از ظهر یه ریز آموزش دارم همشون هم گروهی باید همش بلند حرف بزنم بپرم بالا پایین تا نکنه بخوابن دیگه کم حالم وحشتناکه کلا یکی دوساعت آخر قاطی میشم . حالا بعد از کار با شوشو می خواییم بریم شهر طبق تجویزات شوشو کلی قرص و دارو بخرم خوب بشم.(موهامو بکشم از دست این شوشو؟) آخه میگه نرو دکتر من اون چه که تجویز میکنم دکترم می خواد همونو بده بی خودی وقتتو تلف نکن برای من که خوبه برای خودش گاهی آمپولو اینها هم تجویز می کنه خداااااا. 

کار ما اینجا شده میریم توی رستوران سازمان شام میخوریم میریم خونه روی تخت دراز می کشیم تلویزیون نگاه می کنیم تا خوابمون ببره یعنی به قول شوشو میگه زخم بستر گرفتیم دیگه بعد چند روز پیش به شوشو میگم ببین شوشو جان دلم برای بیماریی که توی بیمارسانن می سوزه تازه می فهمم چه می کشند از بس که رفتیم دراز کشیدیم روی این تختا چشم دوختیم به تلوزیون بابا بازم ماه مبارک یه چیزی داشت اما الان چی؟ خفه میشم که !!!!!!!!!

اینجایی که هستیم هوا خیلی خنکه خیلی تمیزه بازم تاکید می کنم مردمان خوبی داره. اینجا ز ن ج ا ن است صدای تارا .

اینم از ما راستییییییییییییی یه چیزی دانش گاه علو  م سیا سی قبول شدم تازشم پیام نورم تازشم همین دیگه .

تاحالا کجا دیدین کسی 4 سال کامپیوتر بخونه بعد بیاد عل وم س ی ا س ی  بخونه؟

همین دیگه ما اینیم دیگه .

قربون همگی راستی من جواب کامنتا رو نداده تایید کردم شرمنده ام به خدا الانم قاچاقی دارم کار می کنم. به خدا وقت ندارم.

بعدشم سمیرا جون منم دلم برات یه ذره است خیلی دوست دارم باهات حرف بزنم اینشالله سر فرصت میزنگم قررررررررربونت.

نظرات 6 + ارسال نظر
ریحانه یکشنبه 14 مهر‌ماه سال 1387 ساعت 09:48 ب.ظ

تبریک به خاطر قبول شدنت خانومی
و در ضمن من هم سال آخر رشته کامپیوتر نرم افزار هستم برام جالب بود شما
رشتتون مثل منه
مواظب همدیگه باشین انشاالله این ماموریت به خوبی و خوشی تموم بشه

قربونت عزیزمچه جالب انشالله که موفق باشید.
:)
ممنونم چشم حتما.

الهام مامان غزل دوشنبه 15 مهر‌ماه سال 1387 ساعت 08:22 ق.ظ http://donyayerangin.blogfa.com

سلام خانوم خانوما .
ستاره سهیل شدی . مردیم بس که اومدیم و همون پست قبلی رو دیدیم .
ببینم مگه میشه آدم دوستای خوب و قدیمی شو که تو بهترین دوران زندگی کنارش بودن رو فراموش کنه . هااان ؟؟؟؟
ایشا... که این ماموریت هم زودتر تموم شه و از خانه به دوشی نجات پیدا کنی و بیای تو خونه خودت و اینقدر کار سرت بریزه که دیگه احساس کسالت نکنی . ((:

سلام گل خانوم
ممنونم عزیزم خیلی خوبه که اینو میشنوم عسلک رو خیلی ببوس .
ممنونم انشالله دلم برای خونمون تنگ شده.:((

فاطی خاکی دوشنبه 15 مهر‌ماه سال 1387 ساعت 09:48 ق.ظ http://yeganemaabod.blogfa.com

شاد باشید...

خانمی تو هم

خانوم خونه دوشنبه 15 مهر‌ماه سال 1387 ساعت 01:00 ب.ظ http://saeid-sh90.blogfa.com

سلام تارا خانومی!
میسی که بهم سر زدی
من شمارو لینکیدم جیگر
اگه لینکم کردی خبرم کن
شاد باشی و سرافراز

سلام گلم
اول خواهش می کنم.
دوم گلم من که زودتر لینکیدمت توی لیست لینکم ببینی گذاشتم لینکتو گلم.
قرررررربونت ممنون

گیلاس سه‌شنبه 16 مهر‌ماه سال 1387 ساعت 12:11 ق.ظ http://monzo.blogsky.com

سلام تارا جووووونم
وای نمیدونی چقدر دلم برات تنگ شده بوووود
یادش بخیر یه روزایی...
یه مدتی نبودم... یادمه آخرین باری که اومدم وبت یه مدت نمی نوشتی! قالبتم این شکلی نبود!
خلاصه که امیدوارم این ماموریت شما زودتر تموم بشه! البته منم شرایط مشابه تو رو دارم
حال داداشت هنوز خوبه؟؟
فراررررررررر

سلام خانومی خوبی؟
منم همینطور آره یکی دوبار اومدم نمی نوشتی نا امید شدم.
تازه تغییرش دادم
ممنونم انشالله اما پولش خوبه . یعنی چی؟ چه شرایطی؟
خوبه سلام مخصوصا به تو میرسونه اونم شمالی شده دانشگاه مرحله دومش افتاده شمال بچمون .
نه چرا فرار وایسا دنبال یکی میگردیم بندازیمش بهش (چشمک) نه شوخی کردم داداشم خیلی هم خوبه خیلی هم نازه هرکی زنش بشه شانس آورده مخصوصا این که من خواهرشوورش می شم.(لبخند ملیح)

ماریا سه‌شنبه 16 مهر‌ماه سال 1387 ساعت 11:33 ق.ظ http://negahekhodemani.blogfa.com/

عیدتون مبارک...و طاعات قبول...
انشااله الان دیگه سرما خوردگیت خوب شده باشه...

ممنون عزیزم از شما هم همینطور
فعلا که بدتر شم.:(

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد