نمی دونم گفتنش درسته یا نه اما اینجا دفتر دلمه می گم.

نمی دونم نوشتنش درسته یا نه؟!!!  نمی دونم!!!!  بعد از گذشت ۴ ۵ شب هنوز گیجم هنوز یادش می افتم تا یه مدتی که دوباره به خودم میام همه چیز میاد تو ذهنم . نمی دونم چرا اینا رو دیدم آخه یعنی چی؟ به خدا آدمی نیستم که مخالف این چیزا باشم اما.

خواب دیدم مثل همین الان توی شهر هرجا می رفتی چندتا شهید گمنام دفن کرده بودن هر کاری می خواستن بکنند بانام و یاد شهیدان شروع می کردن در ظاهرهمه جاها و همه کارها با نام شهدا نام گذاری شده بود(من به شخصه احترام فوق العاده زیادی برای شهدا قائلم اما یکسری کارها رو هم بی حرمتی به شهدا می دونم ) توی همون خواب بود که اینگار یه جشنی یا یه جمعی برپا شده بود یه کاروان از اجساد شهدا رو آرورده بودن که جسد که چه بگم ؟ یه چند تا استخوان بعد برام جالب بود و البته خیلی این قسمت حالم رو بد کرد که توی اون جشن د و ل ت محترم یه کیک خیلی بزرگ و زیبایی درست کرده بود و به همه مردم میداد که بخوردن مردم هم داشتن خود کشی می کردن برای خوردن از اون کیک . من زوم کرده بودم روی تکه های کیک دقیق تر که شدم از یکی که نمی دونم کی بود پرسیدم این کیک چیه ؟ از چی درست شده ؟ گفتن از پودر استخوانها و جسدهای شهداست و خامه  خیلی خوشمزه است در ضمن تبرکه بخور بیا بخور  همینطور که به منهم اصرار می کردن بخور داشت سرم از شنیدن اون حرفا گیج می رفت دائما توی گوشم تکرار می کردن تبرکه از پودر استخوان شهداست بیا بخور بیا بخور . همینطوری داشتم با حالت تنفری به اونها نگاه می کردم و امتناع می کردم از خوردن که از خواب پریدم.

خدایا این چه خوابی بود؟ آخه یعنی چی؟ توی این ۴-۵ روز یک لحظه از جلوی چشمم کنار نرفته خیلی وحشتناک بود خیلی سعی می کردم فراموشش کنم اما نتونستم نمی تونم آخه یعنی چی؟ چرا؟ چرا؟ چرا؟ خدایاااااااااااااااااااااااااااااااااااا یعنی چی؟ چراااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااا؟ چرا من این خواب رو دیدم منظورت چی بود ؟ آخه یا خواب عادی نبود که مثل هزاران خواب دیگه بی توجه از کنارش بگذرم و به دست فراموشی بسپرمش.

خدایا به دادم بررررررررررررررررررررررررررررررررررررررررررررررررررس.

نظرات 10 + ارسال نظر
یه دل خاکی با کلی پاکی سه‌شنبه 20 آذر‌ماه سال 1386 ساعت 10:32 ق.ظ

نمی دونم والا چی بگم؟؟؟
من اصلا خواب نمیبینم....
زیادم به خوابام توجه نمیکنم...تو هم زیادی خودتو درگیر خوابات نکن...صدقه بنداز و از فکرت ببر بیرون...

نمی دونم
جلبه
خوبه منم زیاد توجه نمی کنم ولی بعضیاشون برای آدم به حالی دارن.
چشم ممنون عزیزم

مامان نازنین سه‌شنبه 20 آذر‌ماه سال 1386 ساعت 10:48 ق.ظ http://niniemaman.blogfa.com

چقدر وحشتناکه . خیلی خیلی وحشتناکه .
باور کن تعبیر خوابت همین به سخره گرفتن حرمت شهداست . با یه سری کارای به ظاهر دینی

خیلی و حشتنااااااااااااااااااک
خیلی وقته دلم براشون می سوزه از اون موقعی که توی مدرسه شاهد با بچه هاشون بودم می دیدم چقدر مسخرشون می کردن از همون موقع دلم گرفت گفتم کسی که بچش قدرش رو و ارزش کارش رو نفهمیده دگیه از بقیه چه توقعی دار..................

گیلاس (منظ) سه‌شنبه 20 آذر‌ماه سال 1386 ساعت 11:45 ق.ظ http://monzo.coo.ir

:دیییییییییییییییییی
برمیگردم
الان نمیتونم نظر بدم درست
قربونت

زودیا
اوکییییییییی
قربونت

ساقی سه‌شنبه 20 آذر‌ماه سال 1386 ساعت 12:55 ب.ظ http://kolbekoochik.blogfa.com

تارا جان چه خواب عجیبی دیدی؟
خیلی برام عجیبه و مطمئنم که بی معنی و بی دلیل نبوده می فهمم که آدم بعضی خوابا رو اصلا فراموش نمی کنه و همش جلوی چشمش میاد ولی نمی فهمم که معنیش چیه ؟
من وقتی دبیرستانی بودم یه شب خواب دیدم که یک کتاب بزرگ و نورانی از اینایی که کنار ورقاش قهوه ایه مثل اینکه سوختن جلومه منم ورق می زدم یه دفعه یه جا دیدم که نوشته بود امام زمان در فلان تاریخ و فلان روز ظهور میکنه یک تاریخ دقیق و یک عکس از امام زمان اون موقع تاریخش یادم بود و با خودم حساب کردم دیدم میشه حدود ۳۰ سال بعد ولی الان یادم رفته . تصویر اون خواب هنوزم جلوی چشممه و میگم چرا اون تاریخو نوشته بودن ؟

خیلی عجییییییییییییییب!!!!!!!
منم مطمئنم اما منم دلیلش رو نمی فهمم.
خیلی جالبه یه خوابایی هست که سالها هم روی آدم تاثیرش رو داره انشالله که خیره.

گلبو سه‌شنبه 20 آذر‌ماه سال 1386 ساعت 01:35 ب.ظ http://www.golboo.persianblog.ir

وای .. اره .. میفهمم چی میگی عزیزم
منم گاهی خوابایی میبینم که تا چند روز از فکرشون بیرون نمیام از بس تاثیر گذاره ..
به شکل منفی بهش فکر نکن تارا جون
ایشالا که خیره
ولی خوابت یه جورایی درسته ! ( میدونی که چی میگم )
راستی گلم امشب یا فردا صبح بهم سر بزن ! ( واسه پست جدیدم )
بای بای تارا جونم

ممنونم
اینجور خوابا خیلی آدمو اذیت می کنه.
سعیم رو می کنم.
انشالله
می فهمم.
چشم اگر تونستم حتما
بابای گلم

الهام سه‌شنبه 20 آذر‌ماه سال 1386 ساعت 07:06 ب.ظ http://inspiration67.blogfa.com

الهای من بمیررررررررم..............
ایشااله که خیره........خودتو ناراجت نکن و از فکرش بیا بیرون

خدا نکنه گلم
انشالله.... چشم سعیمو می کنم.

ساره سه‌شنبه 20 آذر‌ماه سال 1386 ساعت 09:56 ب.ظ http://sareheh.persianblog.ir

سلام تارایی... امیدوارم به خیر تعبیر بشه. خیلی غم انگیز بوده.

سلام گلم...انشالله. خیلی خودمم از این خوابم در عجبم.

مامان پارسا چهارشنبه 21 آذر‌ماه سال 1386 ساعت 03:00 ب.ظ http://parsa82.persianblog.ir/

وای چه خوابهایی می بینین شما !!!! یعنی چی آخه؟ کتاب تعبیر خواب بگیرین

واقعا !!! آخه یعنی چیییییییییییییی؟ ممنونم از راهنمایی چشم.

نیایش پنج‌شنبه 22 آذر‌ماه سال 1386 ساعت 01:59 ق.ظ

خوابت واقعیت محضه ..

نمی دونم چی بگم عزیزم.

تنهاترین تنها پنج‌شنبه 22 آذر‌ماه سال 1386 ساعت 10:14 ب.ظ http://www.sadeh-ama-heratavar.blogfa.com/

وقتی کبوتری شروع به معاشرت با کلاغها میکند پرهایش سفید میماند، ولی قلبش سیاه میشود.... دوست داشتن کسی که لایق دوست داشتن نیست اسراف محبت است- دکتر علی شریعتی

خیلی زیبا بود خیلییییییییییییییییییییییییییییییی.

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد