لواسون تجریش اینجا اونجا همه جا توی هوای بارانی

سلام سلام

اول اینکه در مرورد پست قبل یه موردی رو بگم بعد از اینکه پست رو گذاشتم یه بار دیگه خوندم . گفتم خوبه نه انگیزه داشتم نه حرف نه حوصله این همه نوشتم اگر انگیزه داشتم و حرف داشتم بیچاره بودین بمیررررررررم الهی براتون.

۲- هفته ای که گذشت کولاکی به پا کردیم آخه با اجازه تان ۵ شنبه ماندیم منزل حالی کردیم البته از اونجایی که اطلاع دارین فهلا ما چتریم اینطرف اونطرف خونه مامان اینا بودم حال کردم  انشالله تا ۲ هفته دیگه باید چترمونو جمع کنیم اینگده ناراحنیییییییییییم آخه خیلی خوش می گذشت.

۳- گفته بودم؟!!!!! خونه ای که ساخته مشه مامان اینها هم همونجا هستن اصلا دلیل اصلی اینکه ما قرار شدبریم اونجا به خاطر مامان ایناست نه اینکه خیال داریم نی نی داشته باشیم و نی نی هم باید یکی نگه داره گفتیم بریم اونجا بلکه مامان بزرگش یا داییش نگهش دارن بمیرم که نه اینکه مامان منم کارمند نیست ۲۴ ساعت خونه است خیلی می تونه نگهش داره داییشم که نه خیلی هواس داره بیچاره بچه رو فکر کنم بخواد باهاش بازی کنه مثلا ببره آشپزخونه بزارش رو کابینت بشینه بهد ببینیم بچم کباب شده آماده برای خوردن گذاشتش رو گاز یا مثلا بچه رفته تو حمام افتاده تو ی وان داره دست و پا می زنه این نشسته پای تلفن داره حرف می زنه(آقایون کم حرف که معرف حضورتون هستن)خیلاصهههههههههه دیگه همه جوانبو سنجیدیم دیدیم اگر بریم اونجا بچم خیلی راحت بزرگ میشه می زاریمش خونه بعد از ظهر همه از سر کار بر می گریدم خونه ها رو تمیز کرده غذا پخته همه کارا رو کرده ما هم استفاده می کنیم .

۴- پیرو توضیحات بالا خوب حالا ما احترام بزرگتری کوچکتری رو رعایت کردیم گفتیم به مامان اینا شما بزرگترین اول برین ما حالا میاییم به همین خاطر ۵ شنبه یه کمی کمک مامان وسیله هاشو جمع کردم انشالله اگر خدا بخواد تا آخر هفته می رن خونشون .

۵- واقعا از زن عموی محترمم ممنونم دیشب زنگ زده جوابدادم میگه تارا جون انشالله جمعه شب تشریف بیارین منزل ما برای شام گفتم ممنون چشم بعد هم گوشی رو داده مامانم کلی هم با مامان صحبت کرده بعد قطع کرده میگه زن عمو گفت تو هم بیایی گفتم بله می دونم به منم گفت٫ گفت : اما گفت به آقا فرهادم بگید حتما با تارا جان تشریف بیارن حالا یکی بیاد تکلیف منو معلوم کنه زن عمو جان کلی تاکیید کردن به آقا فرهادم بگید بیان٫ حالا مشکلی نداره به فرهادم میگیم بیاد اما خوب من شوهرمو چکار کنم؟ (نکته اینکه توی این فامیل ما هنوز بعد از ۲سال فرق بین فرهاد و فرشاد رو نمی دونن یعتی آیکیو انقدر پایین؟!!!!! ) حالا می خوام زنگ بزنم برادر شوشو بگم فرهاد بیا زن عموم دعوتت کرده بعد یه بلایی سر فرشاد بیارم (الهی بمیرم برات دورت بگردم شوهر گلم)

۶- دوباره پیرو بند ۵ اضافه می نماییم با اون سرو قیافه وسط اثباب کشی و چیدن وسایل باید بپریم بریم مهمونی تازه آخه  عروس پاگشا کردن همون پسر عمویی که  تقریبا یک ماه پیش عروسیش بود.

۷- جمعه توی اون بااااااااااااااااارون بدون ماشین بلند شدیم رفتیم لواسون جاتون خالی خوش گذشت اما خواهشا به سلامت عقلی ما شک نکنین دوتاییمون کاملا سالمیم.

(بعدا نوشتما : این که بدون ماشین دلیلش اینکه قبلا گفته بودم داداش حواس جمع من این کارت سوخت رو توی جایگاه جا گذاشت جایگاه دارم اینقدر وجدان داشت معلوم نیست چکارش کرده حالا دوماه میشه در خواست المثنی دادیم هنوز نیامده ماشین بنزین کم داشت ما هم گفتیم ببخشیدا گور بابای ماشین نه بنزین آزاد می خریم پول یا مفت می دیم دست این آدمای فرصت طلب که دولت محترم ما براشون راه در آمد کاذب درست کرده و نه اینکه ماشین می بریم عین بز سرمونو انداختیم پایین رفتیم تجریش بعد هم رفتیم لواسون )

۸- بعد از لواسون اومدیم تجریش با دوست جونیم و شوشوش قرار داشتیم که ماجراش مفصلهههههههههههه بگین براتون تعریف کنیم . در کل خوب بود بجز قسمت شوکش . یه سری هم توی بازارچه زدیم پاساژ هم که بسته بود یه چند تا جیجول منجول خریدیم حالا از حیا بگذریم یه چیزی بگم این داداش من کلی قبلا گفته بود رفتین از همون مغازه ای که خرید میکنید برای من یه بسته ش و ر ت بخرین ما هم گفتیم چشم رفتیم دیدیم مغازه بازه شوشو یه بسته براش خرید بعد دیشب برداشتم بهش بسته ش و ر ت ا رو دادم نمی دونین چطوری ذوق می کرد داشت بال در میاورد  می گفت می دونین چه ثوابی کردین؟ دل یه بنده خدا رو شاد کردین دیگه همش هرجا می رفت با خودش می بردش فقط یه چیزی بگم این برادر گرام من یه مقدار بیشتر از یه مقدار شوخ و شیطونه . در آخر هم ملتمسانه عاجزانه از مون خواست دوباره رفتیم براش سه بسته دیگه بخریم فقط به قول شوشو میگه مگه بچه تو اینا رو سرت می کنی که اینهمه می خوای . می خوای چکار کنی؟!!!!!!!!!!!!!!

۹- این داداش جان ما به شدت دنبال کارشه بینیش رو عمل کنه داره خود کشی می کنه می گم خوبه من دختر اون خونواده بودم بعد این بچه روی بینیش حساسه البته از تعریف بگذریم داداشی میگه من بی نی تو رو داشتم هیچ وقت عمل نمی کردم برو خدا رو شکر کن خدا دوست داشته یا این دماغی که بهت د اده یک و نیم میلیون برات کار کرده  . خدا جون دستت درد نکنه.

۱۰- دیگه بیشتر از این مصدع؟ مسدع؟ مثدع؟ نه خداییش زور گفتن کلمه ای رو که به عمرم ننوشتم رو حالا بنویسم؟!!!! حالا درستشو بخونین نمی شم . همیشه شاد باشید.

یایتون فهلا

 

نظرات 13 + ارسال نظر
[ بدون نام ] یکشنبه 18 آذر‌ماه سال 1386 ساعت 02:46 ب.ظ http://hasanazar.blogsky.com

سلام
وبلاگ زیبایی دارید.
یه سری هم به ما بزنید.
ممنونم.

سلام
ممنون
چشم
ممنون.

گیلاس(منظ) یکشنبه 18 آذر‌ماه سال 1386 ساعت 07:07 ب.ظ http://monzo.coo.ir

سلاااام تارا جوون
حالت چطوره؟؟! آقا فرهاد خوبه؟؟!! خوش میگذره؟!
خونه تون هم که به سلامتی!! ولی حیف میشه! دوران خوبی داشتین و البته سخت! تبریک!
من که نفهمیدم چجوری رفتین لواسانات!! توهم داشتین که نزدیکه؟؟!! حالا پیاده پارک ملتی دربندی درکه ای جایی میرفتین!! کووووبیدین رفتین لواسون!!

این داداشت خیلی توپه!! من همینجور دارم براش لاو میترکونم!!! هر چی میخواد براش بخرین شاید...
بگذریم! یادم نبود تو خواهرشی!
قربوونت
بووووس
شاد باشی
در ضمن الان آشتی هستی دیگه؟؟؟؟

سلام عسیسسسم
حالم خوبه . آقا فرهادم خوبه. خوشم می گذره.
ممنونم . آره واقعا دوران خوشی بود.
منم نفهمیدم نه توهم نداشتیم اینقدر این راه رو رفتیم اومدیم دیگه برامون به نظر نمیاد.
:)))))))))) دیگه دعوت بودیم دیگه.
ممنونم . یعنی دوسش داری؟ می خوایش بدمش به تو؟ چشم حتما.
گذشتیم دیگه یاد باشه اوکی؟
قرررررررررربونت
بووووووووووس
شاد باشی تو هم
آشتی عزیزم.

گلبو یکشنبه 18 آذر‌ماه سال 1386 ساعت 07:17 ب.ظ http://www.golboo.persianblog.ir

سلاااااام تارا جونم
زندگی با همه بالا و پاییناش قشنگه ها ! مگه نه ؟
راستی عزیزم .. میتونم بپرسم چند سالته ؟

سلام گلم
قشنگه قبول دارم
بله من ۲۳ سالمه توی پوفایلم هم هست.

شاذه دوشنبه 19 آذر‌ماه سال 1386 ساعت 01:12 ق.ظ http://shazze.blogsky.com

سلامممم
وااااااااای چه حالی کردین بی ماشین تو بارون. منم می خواااااااام
منم خونه کنار مامانم می خوامممممم. نه برای این که بچه بذارم. برای این که وقتی مهمونی کاری دارن این قدر برای یه ذره کمک دادن جون نکنم. بچه هامو بذارم خونه، برم و برگردم
نوش جونت عزیزم. امیدوارم به خوشی کنار هم باشین
قرررررررررررررررررررربونت
بوووووووووووووووووووووووس

سلامممممم
واقعا یه کم فقط سخت بود.
آخیییییییییییی. الهیییییییییی ما چقدر عکس هم تفاهم داریم.
واقعا قبول دارم.
قررررررررررربونت عزیزم . انشالله.
فدات
بووووووووووووس

سارا (دختر مهربون) دوشنبه 19 آذر‌ماه سال 1386 ساعت 03:48 ق.ظ http://yeshab-poraz-setareh.persianblog.ir


سلام مهربون خوبی ؟ من اپم بدو بیا منتظر حضور ستاره بارونت هستم دیر نکنی
دنیا را برایت شاد شاد و شادی را برایت دنیا دنیا ارزومندم

سلام خانومی
خوبنم
چشم حتما
ممنونم

افق دوشنبه 19 آذر‌ماه سال 1386 ساعت 10:40 ق.ظ http://fhoseini.persianblog.ir

سلام
چطوری؟ خوبی ؟ خوش می گذره؟ زیر بارون رفتی چتر هم بردی؟!!!!!!!!!!
خونه نو مبارک. نکنه خبراییه !!!!!!!!؟؟؟؟؟؟؟؟؟
موفق باشی بای

سلام
خوبم خوش می گذره . اتفاقا سفت و سخت هم برده بودم.
ممنونم. نه فعلا .
قررررررررررربونت

مامان نازنین دوشنبه 19 آذر‌ماه سال 1386 ساعت 11:04 ق.ظ http://niniemaman.blogfa.com

از دعوت زن عموت کلی خندیدم . شرمنده باید میگفتم که غیبت نشه (خنده). امیدوارم اسباب کشیت هم به خوبی و خوشی و سلامتی باشه . درضمن آینده نگریت منو کشته

ممنونم :)))))))) . خواهش می کنم لطف کردی باید به زن عموم بگم .
قرررررررررربونت عسیسم.
دیدیییییییییییییییییییی؟ :)))))))

گلی دوشنبه 19 آذر‌ماه سال 1386 ساعت 12:05 ب.ظ http://yekgolenaz.blogfa.com/

با توجه به مشکل به وجود آمده پیشنهاد می گردد از طریق قانونی اقدام نموده و اسم آقای همسرتان را مطابق سلیقه بزرگترهای فامیل تغییر دهید تا زین پس چنین اشتباهاتی رخ ندهد.فراموش نشود احترام بزرگترها واجب می باشد.
با تشکر
مدیریت رفع مشکلات خانوادگی

فدات شم گلی جان این پیشنهادات تو منو کشته . حتما باید این کارا رو بکنم فقط این مدیریت رفع بحران خانوادگی که راه انداختی خیلی باحاله جالبیش اینه که تازه بعد از پیشنهادات هیچ مسئولیتی رو هم نمی پذیری.
با تشکر فراوان

/// دوشنبه 19 آذر‌ماه سال 1386 ساعت 06:39 ب.ظ

تولد شوشو خانتون مبارک (گل)
بابت اسباب کشی هم خسته نباشی خانوم جون
دیگه بیش از این مصدع (زبان) اوقات شریف نمی شم .(هه هه هه)

ممنونم عسیسسسسسسسسسسسم
قربونت
:)))))))))))))))))))))))))) ممنونم . خواهش می کنم.

گلبو دوشنبه 19 آذر‌ماه سال 1386 ساعت 10:00 ب.ظ http://www.golboo.persianblog.ir

من و تو همسنیم ! ( :

اااااااااا چه خووووووووووووووووووووووووووووووووووووب :)

گلی سه‌شنبه 20 آذر‌ماه سال 1386 ساعت 08:48 ق.ظ http://yekgolenaz.blogfa.com/

پیشنهاد از ما مسئولیت با شما!
مگه قراره همه کارا رو من انجام بدم؟تازه بدون هیچ حق الزحمه ای!

ااااااااااا
خسته نشی گلی گلی .

شاذه پنج‌شنبه 22 آذر‌ماه سال 1386 ساعت 11:18 ق.ظ http://shazze.blogsky.com

سلام تارا جون
آپم
ببخش فرصت ندارم پست آخرت رو بخونم. شرمنده

سلام عزیزم
منونم خبرم کردی
اشکال نداره گلم انشالله دفعه بعد.

سحر جون جمعه 30 آذر‌ماه سال 1386 ساعت 04:12 ب.ظ http://sahar-2000.blogfa.com

سلام تارا جون خوبی

وب خیلی باهال و بامزه ای داری

خیلی خوشم اومد ایول

به کلبه فقیرانه ما هم سر بزن خوشحال می شم فعلا بای ...

سلام گلم
ممنونم عزیزم
قرررررررررررربونت ای ول
خواهش می کنم حتما میام.

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد