ماجراهای ماه عسلی

سلام

ببخشید دیر اومدم، آخه از اون موقعی که برگشتم اصلا هس هیچی رو ندارم ،پشتم باد خورده تنبل شدم دیرزوز که اصلا حوصله شرکت و نداشتم دلم می  خواست بذارم برم خونه خیلی خسته شده بودم یعنی فلاکت بار ترین روزی که توی دوران کاریم داشتم دیروز بود، آخه یعنی چی؟ یکی به من بگه یعنی چی؟ بعد از ۵ روز تعطیلیو مسافرت بیایی عین هو مترسک وارفته بشینی پشت میزت واااااااای خیلی سخت بود امروزم یکمی مثل دیروزم، یکمی نه زیاد خوب دیگه بگذریم می خواهیم بتعریفیم.

یی هو این مسافرته پیش اومدو رفتیم، خیلی هم خوب بود جاتون هم خالی نبود چون فقط مسافرت دونفره بود مثل مرمر جونو آقا فرزاد ، با تاخیر تقریبا یک ساله رفتیم ماه عسل مسافرت کم نرفته بودیم اما می گم که قومی طایفه ای بوده.

مسافرتمونو ساعت ۵ صبح چهارشنبه شروع کردیم رفتیم و رفتیم رسیدیم زنجان ،جاتون خالی رفتیم موزه رختشورخانه جالب بود رفتیم ایل داغی می گفتن خیلی زیباست اما من ندیدم شایدم اشتباه رفتیم ،رسیدیم به سدشون یه ذره اونجا ایستادیم صحبت کردیم رااااااااااستی اون خواستوگاره بود گفته بودم ، توی راه زنگ زد گوشی رو دادم جوجه جواب داد قطع کرد بز دل توسو  بعد که نزدیک سد بودیم بازم زنگ زد به جوجه می گم جوجهههههههه؟ این دوباره زنگ زد  قرار شد این بار من جواب بدم اما گوشی روی  اسپیکر باشه اینکارو کردم

من : بله؟

مزاحم مهندس: سلام

من : سلام بفرمایید؟

همون مزاحم : شناختید؟

من : خیر به جا نمیارم؟

همون: محمدی هستم همون که شمارتونو بهم دادن

من : خوب(این قسمت خیلی صدا بدمیامد هم روی اسپیکر بود و هم صدای آب میامد) صداتون نمیاد بلندتر صحبت کنید

همون نمیدونم چی گفت بععععععد

جوجه: ببخشید اینجا سر و صدا خیلیه اصلا صدا نمیاد میشه بعدا تماس بگیرید که ما حداقل صداتونو بشنویم؟

دیگه صدا نیومد منم گفتم آقا ایشون همسرم هستم خدمتتون گفته بودم .

خیلاصه منو جوجه هم

فچ کننننننننننم مرده انشالله اماخوب خیلی باحال بود ،بعدشم جوجه رو یه بوس کردمو راه افتادیم رفتیم، جایی نماز خوندیم خوردنی ها رو آوردیم که ناهار رو توی ماشین بخوریم.

و آروم آروم هم از طبیعت لذت می بردیم و هم مسیرمون به سمت اردبیل رو می رفتیم، رفتیم اردبیل بعد هم سرعین خیییییییییییلی شلوغ بود اصلا نمی شد از ماشین پیاده شد کمی گشتیم بعدم برگشتیم اردبیل توی راه یه باغ سنتی بود شام رو اونجا خوردیم یه قلیون هم زدیم تو رگ وااااااای فقط چون توی باغ بودیم همین که غذا رو آوردن یی هو یه گربه پرید روی تخت چنان جیغی کشدیما که تو دو روز دست و پام داشت می لرزید اصلا همش من به جوجه گفتم اینجا نشینیم من میترسما اما بچم شجاع بازی در اورد خیلاصه با ترس و لرز شام ور خوردیم بعدم جولو پلاسمون و جمع کردیم پریدیم توی ساختمون قلیونو همونجا ...

برگشتیم اردبیل جایی رو در نظر گرفتیم و برای استراحت رفتیم اونجابعد از یه روز خسته کننده استراحت خوبی بود صبح هم رفتیم بقه صفی علی نمیدونم اسمشو یادم رفت خیییییییییییلی قشنگ بود تازشم سوغاتی هم خریدیم .

بعدشم رفتیم بازار و ناهارو پیش به سوی گردنه حیران و آستارا گردنه خیلی قشنگ بود آروم آروم رفتیم البته فندقلو هم رفتیم خیلی زیبا بود درنهایت هم رسیدیم آستارا اول یه ویلا گرفتیم وسالیلمونو جابجا کردیم یه دوش گرفتیم و رفتیم پیش به سوی بازار تا ساعت ۱ بازار بودیم می خواستیم برگشتیم بریم شب کنار دریا باشیم که از خستگی قشیدیم اما خوب خرید کردم حال کردم اما اینقدر فک زدم تخفیف بدن خفه شدم دیگه هنوزم فکم داره میفته فرداش هم یه سر به دریا زدیم و رفتیم به سوی انزلی البته ناهار رو تالش خوردیم خداییش جنگلهای بکری داره خیلی قشنگ بود بعد هم انزلی و تالاب و ماهی خریدمو شب کنار دریا ماهی کباب ولی یک کثیف کاری راه انداخته بودم که بیا و ببین خوب به من چه مگه تا حالا چند بار از اینکارا کردم اهمش آماده برام اورده بودن منم نوش جان کردم بعدهم استراحت ،صبح هم به سمت لاهیجان و رامسر و تنکابن و چالوس و بعد هم تهران، راهها خیلی شلوغ نبود آخه ما شنبه برگشتیم اونم بعد از ظهر اما خیلی آروم میامدیم سرعت از ۶۰ تا بالاتر نمی رفت آخه جوجه معتقده که آدمی که برای مسافرت میره باید از زیباییها استفاده کنه ، راه رو با دقت ببینه و لذت ببره کورس که نمی خواییم بذاریم .خیلاصه اینطوری شد که ما مسافرت رفتیم خیلی خوب بود البته توی راه برگشت من همش خواب بودم، جاده چالوس رو اولاش یه کم بیدار بودم بعدش تا خود کرج تقریبا ۸۰ درصد راه رو لالا کردم.

همسر خوبم ممنونم به خاطر همه چیز به خاطر مسافرت به خاطر تمام تلاشی که داشتی تا به من خوش بگذره عااااااااااالی بود گلم.

عید میلاد آقامون مبارک

از غم حجر مکن ناله و فریاد که دوش

زده‌ام فالی و فریادرسی می‌آید

چه جمعه ها که یک به یک غروب شد نیامدی
چه اشکها به سینه ها رسوب شد نیامدی
خلیل آتشین سخن، تبر به دوش بت شکن
خدای ما دوباره سنگ و چوب شد نیامدی
برای ما که خسته ایم و دلشکسته ایم نه
ولی برای عده ای چه خوب شد نیامدی
تمام طول هفته را در انتظار جمعه ام
دوباره صبح ، ظهر ،نه! غروب شد نیامدی

به امید جمعه‌ای که در تقویمها بنویسند.
تعطیل : ظهور امام زمان (عج)



همگی 3 صلوات به عنوان هدیه تولد آقامون براشون بفرستیم

 

ماه عسل

سلااااااااااااااام عید همگی مبارک.

آخر بعد از یک سال و بعد از رفتن به مسافرتهای مختلف ایلی طایفه ای بالاخره بنده و آقای جوجه به ماه عسل می رویممااااااااااان اییییییییییی ول همچینی این مسافرته پرید وسط گفت منو بیایین که هنوز هم داریم خودمون نیشگون می گیریم و چشمانمان را می مالونیم که آیا واقعا من و جوجه قرار هست دو تایی بریم سفر آیا؟ خداییش من جنبه سفرهای دو نفری رو ندارما،‌من تا حالا ۲ نفری از قم و کن و جاده چالوس اونم اولاشا(گوشاتونو بگیرید نشنوید اولین باره دارم میگم آخه کسی خبر نداره می دونین اون یه مسافرت یه روزه رفاقتی بود با جوجه ) من گفتم با جوجه رفتیم جاده چالوس؟ من گفتم؟ من گفتم رفتیم لاله لادن؟ من گفتم ؟ به نظر شم یعنی من اینقدر دهن لقم ؟ لغم؟ نمی دونم همون هستم که گفته باشم یه روز شرکتو دانشگاه و پیچوندیم رفتیم جاده چالوس؟ من گفتم؟ اصلا کسی از من شنیده من بگم من با جوجه دوست بودم ؟ کی ؟ من گفتم ؟ من شکر خوردم که گفتم. اااااااااااا چرا اینقدر اذیت می کنید؟ جوجهههههههههههه ببین اینا رو همش می خوان از زیر زبون من حرف بکشن همش می خوان من بگم ما اول همکار بودیم اما بعدش دوست شدیم همش می خوان من لو بدم اما خودت می دونی من اینقدر دهنم قرصه که عمرا حرفی بزنم خوب بگذریم شما خودتونو بکشید از زبون من حرف نیتونید بکشید.

تازشم  می خواییم انشالله فردا بعد از نماز صبح راه بفتیم بریم زنجان و میانه و سرعین و بعد هم آستارا و بعدم شهرای امال و اااااااا همون شمال منظورم دیگهههههههههه (اااااااااااا اگه اینا گذاشتن می گن اینجا تعطیل نیست کههههههههههههههههههه آقا من نمی خوااااااااام اینا دیگه کین خوبه مثلا یه شرکت دولتی که هست هیچی بین الملی هم هست جونه خودشوووووووون نمی خوام آقا اصلنش هم من قهرم تازشم ما که نمیاییم اینا بیان به ما چه.)
اصلن ولش کنید به من چه من که گفتم نمیام ببین چطوری میزنن تو برجک آدماااااااااااااااا.

خوب ادامه، انشالله از زنجان میریم سرعین و بعد هم امال و بعد ترش هم امال رو دور می زنیم تا برسیم تهران تازشم من شنبه یکشنبه هم که مرخصی و از این حرفا اصلن زیادی حرف بزنن دیگه نمیامااااااااااا .

بازم اینا رو اعصاب من با کفش گلی بدو بدو کردن ذوقمان کور شد ماه عسل مان به ماه ببخشیداااااااا ز ه ر م ا ر تبدیل شد اینقده که تلخ شد خوب دیگههههههه خیلاصه ما میسافرت میرویم ماه عسل پس از یک سال و بیست روز می رویم خوشمان می گذرد امیدوارم شما هم خوشتان بگذرد .

قربون همگی تاااااااااااا دوشنبه یعنی من این همه وقت نیاااااااام اینجا پیش دوست جونیام؟

بازم عید مبارک .