نمی دونم چی بنویسم ؟ نمی دونم انگیزه ندارم نمی دونم حرف ندرام!!!! نمی دونم چی چی ندارم که نمی تونم بنویسم.
۱- دوسه شب پیش با کلی خستگی رسیده بودم خونه ساعت تقریبا ۱۰:۳۰ بود دراز کشیدم به شوشو میگم جوجهههههههههههههههههه؟!!!!! میگه بله! میگم من خسته شدم دیگه نمی خوام برم سر کار. میگه خوب نرو میگم دوست دارم درسمو ادامه بدم در عین حال کلاس زیانمم تموم کنم و همچنین در کنار اینها برم خیاطی یاد بگیرم یه مزون بزنم البته این مزون زدن خیلی وقته تو سرمه اما هنوز حریف مامان شوشو نشدم حالا گفتم می خوام با خاله شوشو شروع کنم یی هوو مامان شوشو رو در مقابل عمل انجام شده قرار بدم آخه این نسرین جون ما قبلا مزون داشته کلی هم کارش عااااااااااااالیه و کلی هم هنوز مشتریاش میان التماسش می کنن بیا برامون بدوز اما میگه دیگه حوصله ندارم . حالا جالبی کار اینجاست که من اون شب خسته بودم داشتم فکر می کردم گفتم از فردا نمی رم سر کار دیگه میذارمش کنار بعدش دیدم نه فعلا کار دارم گفتم از بعد از عید بعد ترش دیدم نه هنوز موقعیتش نیست گفتم از یک سال دیگه حالا ببینم تا یک سال دیگه بلاخره من چه کاره ام .
۲- راستشو بخواین اصلا آدمی نیستم که بخوام جواب بدم (اشتباه نکنید زبونم درازه منظورم جواب دادان و گزارش به رئیس ) دیگه دارم کلافه میشم یی هو دیدین از من خبری نشد بدونین این رئیس صبور و مهربون ما (جدی می گم خیلی ماه) از دست این کارای من کلافه شده طاقتش تموم شده زده یه بلایی سرم آورده.
۳- چند شب پیش به شوشو میگم می خوام خونه بخرم . با تعجب میگه ااااااا چطوری میگم خوب یه مقدار که خودمون داریم بقیشم از یه بانک خصوصی وام میگرم تازه فکر قسطاشم کردم ببین اگر اینقدر بگیرم باید ماهی یک میلیون قسط بدم حالا دارم حساب می کنم اگر تا ساعت ۵ برم سر کار بعد از ساعت ۵ هم تا ۱۱ ۱۲ شب و ۵شنبه و جمعه هم میرم مسافر کشی با ماشین کار می کنم جور میشه نهایتش یه یکی دوسالی اینطوری می کنم تاخودمونو جمع کنیم بعدشم یه سرمایه ای جمع میشه می زنم تو یه کاری خیلاصههههههههههههههه شوشو همچینی با دهن باز من و نیگا می کردددددددددددا که دیگه نگین بچه می گفت تو دیوانه اییییییییییی.
۴-من دارم با این شوشوی عسیسم مجججججججل پیدا می کنما یکی بیاد ما رو از هم جدا کنه. خداییش تا وقتی که سر کاریم فرصت حرف زدنم نداریم تازه وقتی میاییم خونه یا با کتی جونش یا با کامی جونش ای خدااااا بچم تازگیا داره برنام ریزی می کنه وقتش رو بین ما ۳ تا تقسیم می کنه تازه با این وقت کمو وضعیت هم از من نی نی می خواد .(اضافه می نماییم کتی = کتاب کامی هم که دگیه معرف حضورتون هست)
۵- یکشنبه شب یی هویی از شرکت زدیم بیرون زد به سرمون بریم سینما چش باز کردیم دیدیم جلوی سینما آفریقاییم توفیق اجباری داشت رفتیم تو و فیلم دیدیم برای تغییر زندگی تکراری بدک نبود یه موقع هایی هم خنده ای می کردیم اما کلیت فیلم اونطوری که تعریف می کردن نبود.
۶- الان ناهار خوردم اصلان انگار که هر لقمه که میره پاین پلک یه میل میفته آخرش که میشه دیگه آدم خوابش میگیره حالا یعنی چیییییییییییییییییی؟ یعنی اینکه من خوابم گرفته است .
۷- صبح اصلن حوصله رفتن جایی رو نداشتم یه کوچولو دیر اومدم تقریبا ۲ ساعت بعد هی شوشو می خواد بلند شه بره همونطوری خواب آلود دستشو میگیرفتم می کشیدم می گفتم نرو بمون پیش من . دیگه به زور نزدیک ۹ بلندشدیم به شوشو میگم یه ذره خونه رو جمع کن تا من آماده بشم میگه عجله دارم دیرم شده منم عصبانی خودم جمع کردم حالا این وسط هی اومده بوسم می کنه می چلونم گازم میگره آخر دادزدم سرش گفتم مگه نگفتی دیرم شده؟ برو دیگه گفت چشم و رفت منم آماده شدم یک ربع بد زدم بیرون وسط کوچه رسیدم دیدم یکی از پشت سر داره با صدای آروم میگه خانوم وقت دارین عاشقتون شم؟ دستمو مشت کردم سرمو برگردوندم دیدم این جوجه بوووووووووود یعنی واقعا شما بودین چه عکسل العملی نشون می دادین ؟ با عصبانیت بهش می گم مگه نگفتی دیرم شده پس اینهمه وقت اینجایی چرا؟ میگه آخه دلم نیومد وایسادم باهم بریم ای خدااااااااااا این آقایون برای از زیر کار در رفتن چه کارایی که نمی کنند!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!
۸- بیچاره شوشوووووووو این ماه تحریمه ازهمون اول همه حقوقشو آورد داد به من منم بهش خرجیشو دادم گفتم کرایه رفت و آمدت مواظب باش این تا آخر ماهه ها اشکش در اومده بود میگه آخه بی انصاف خوبه اکثر جاها باهم میریم پول کرایه ماشین رو هم من میدم تازه پول غذا و حله هوله ها رو هم من میدم ماشین بخواییم ببریم پول بنزین می دم همش همین؟ دلم سوخت براش یه ۱۰ تومن دیگه دادم بهش . آخه خیلی ول خرجه بچم خیلی راحت خرج می کنه باور کن بر میداره یک میلیون هم که بدی در عرض ایکی ثانیه لباس می خره کلا یا حله هوله می خره یا لباس می خره مهمتر از همه اینکه اول از همه تا پول بدی دستش می بینی رفت تو فکر دقت که کنی یه حباب بالا سرش می بینی که یه عالمه کتاب تاریخی و فلسفی داره توش می چرخه ای خداااااااا جدی میگم تقریبا ماهی ۵۰ ۶۰ هزار تومان بیشتر داریم پول کتاب می دیدیم توی نمایشگاه ها هم که میشه زیر ۲۰۰ -۳۰۰ تومان امکان نداره تازه باهم که میریم کتاب فروشی میگه فقط می خوام نگاه کنم بعد تا می بینه من روی یه کتاب زوم کردم برش داشتم دارم نگاهش می کنم سریع میره می خردش برام بعد دیگه چی داداش مممممممممممن دیگه در اینصورت ما نمک گیره شده ایم و دیگه تا دلش می خواد کتاب بر می داره .
۹- ۲۳ آذر تولد جوجه است الهی دورش بگردددددددم عسیسم . میگه تولدمه ها چی می خوای برام بگیری؟ بهش گفتم همون کفش و کیفی که دیدی و دوست شون داری و یه چیز دیگه که بهت نمی گم تقریبا ۲ هفته ای هست هر روز مقاومت کردم نگفتم چی . تا هم میگم به چیز دیگه میگه چیه کتابه ؟ (فکرشو کنین توی اون لحظه چشماش داره برق می زنه و میگه کتابه؟ ) می گم نه یه چیز دیگه است . متا سفانه این مقاومت دیشب شکست خورد و آخرش گفتم ادکلن کنزرو جانگلی که می خواستی . من این دهنم چفت و بست نداره دیشب به این موضوع پی بردم.
۱۰- دیگه طولانی ترش نمی کنم مراقبت خودتون باشید قربون همگی
۱- کار مزون زدن عالیه خوبه مادر شوهرتو اینجوری سر ذوق میاری . منم قول میدم بشم مشتری پروپاقرصتون .
۲- -
۳- اتفاقا؛ خوب فکریه . منم همین کارو کردم که الان ۸۵۰ تومان قسط میدم دیگه . تا چشم روهم بذاری تموم میشه . البته خوب واضحه یه ذره به سحتی
۴- این خصلت و مورد بعدی که خصلت همه مردهاست . منم همینکارو با همسرم میکنم با این تفاوت که من روز بروز بهش پول میدم که آمارش دستم باشه . البته اینو به شوحی میگم ها ولی کلا؛ مردها عاشق پول خرج کردن هستند اسم زنها بد در رفته
تولد جناب همسر هم پیشاپیش مبارک باشه .
۱- پس موافقی ؟ مشتری اول توییا ببین اول به امید خدا بعدم تو دارم می زنماااااااااا.
۲--
۳- :)))) خوشحالم تاییدم کردی خوب پس به فکرش باشم البته فکر کنم مزون بزنم دیگه نیاز به مسافر کشی نباشه نظرت چیه؟
۴- :)))))))) ای بابا پس بهتره روزانه پول بهش بدم اینطوری بهتره فکر خوبیه(چشمک) با این حرفت که اسم زنا بد در رفته موافقم شایدم دوره زمونه عوض شده نه؟
ممنونننننننننننننننننننم عزیززززززززززززززززم .
سلام تارا جون ..
جدی جدی میخواین نی نی بیارین ؟
اره ؟
اگه خبری شد ما رو بیخبر نذاریا !!
سلام عزیزم
نیدونم شوشو میگه.
شوشو میگه.
چشم حتما.
به آقای همسرتان پیشنهاد می گردد سریعا مهریه تان را فراهم نموده و از شرتان خلاص گردند!!!
کتی زن دومشونه و کامی بچه شون؟! چه می کشی تو با یه هوو و بچه اش توی خونه!
میگم واقعا که کمیابی! مزون و مسافرکشی و اینا!
ضمنا میگم خوبه که نمی دونستی چی بنویسی وگرنه تا ابدالدهر باید می خوندیم!!!!
**** مخلص ستاره کمیابمون هم هستیم!
ممنونم از لطفی که تو عزیزم در حقم داری اگر یه بار دیگه از این پیشنهادات سازنده لطف نمایی قطعا من یک خانم خیابانی محترم خواهم شد .
با این تعبیر شما بله . عجبه یه بار هم دلت به حال من سوخت؟!!!!!
ممنونم عزیزم :))))))) تازه دارم به دست فروشی و سیگار فروشی و اینها هم فکر می کنم.
قبول دارم خودم هم م یخواستم یه پ ن بذارم بگم دیدم آبروی خودم رو نبرم بیتره.
***** قربونت گلی عسیسم هم هستم!
سلام تارا جووووون
چطوووری خانمی؟!!
خوبی و خوش
خدا رو شکر
کار رو میخوای تعطیل کنی؟؟!! نکن!! البته میدونم نمیکنی!! ولی کمش کن!! احساسا میکنم همه وقتت پره!! مزون هم خوبه!! روحیت شاد میشه!! البته به شرط اینکه فقط طرح بدی بشینی کنار!
اگه زدی تو کار مسافر کشی و کار و بات گرفت دست منم بگیر!!
الهییییییییییی!! تو چی میکشی !! من اگه جای تو بودم از حسادت به این کتابا هر چی کتابه گاز میگرفتم!!
ناهار؟؟ خواب؟؟!!..
چه باحاله این شوشو جانت!! خوشم اومد!!
مردا یا از اون طرف میفتن یا از اون یکی طرف!!یعنی یا ولخرج ولخرجن! یا انقدر حساب کتاب توی کاراشون دارن که در هر ۲ حالت میشینی از دستشون گریه میکنی!! حالا اگه یه زن و مرد مثل هم با هم ازدوج کنن چی میشه آیا؟؟!!!
تولدش مبارک!!! کادو خریدنت رو عشق است!! شیوه ات کاملا جدیده!! سوووپر پریز!!
قربوووونت
تاخیرم رو چشم پوشی کن دیگه خودت!!
بووووووووس
همیشه شاد باشی
سلاااااااااااااااام گیلاس کمیاب
من خوبم تو چطوری یا بهتری؟
خدا رو شکر
فکر کنم. نکنم؟ واقعا؟ :) تو یکی خوب من و شناختی . آخه کم نمیشه عزیزم خوب من چه کنم؟ خوب در مورد این موضوع هم فکر کنم اولش باید خودمم همه کاری کنم تا برسونمش به انجا نه؟!!!!
فکر کنم بگیره می خوای از الان دستت و بده.
الهههههی خوب اصلا نمیذاره دست بذنم چه برسه به گاز گرفتن.
خوب آر مگه چیهههههه؟ :(
ممنونم می خوای مال تو؟
دقیقا یا از اون طرف یا اون یکی طرف موافقم دقیقا من همیشه دارم گریه می کنم چون گاهی اوقات هفته آخر تا حقوقا رو بدن با ترس و لرز می گذرونیم .
وحشتنننننننننننننننناک میشه.
ممنونم . قرررررررررررررربونت.
آره دیگه
قرررررررررررربونت
سعی میکنم تکرار نشه.
بووووووووووووووووس
یو هم
سلام
تولد شوهر گرامیتونو تبریک می گم
انشاالله پای هم پیر شین
عزیزم وبلوگمو به روز کردم افتخار میدین
سلام
ممنونم عزیزم
قرررررررررربونت
حتما میام
امیدوارم بهروز باشی به وب نگاری ادامه بدی!
ممنونم تو هم خانومی
انشالله
به جای اینکه اینقدر غر بزنی خیلی هم خدارو شکر کن که همسرت اینقدر کتاب دوست داره و به نظر من که هر چی پول برای کتاب جرج کنین ارزش داره . حالا که اینقدر کتاب دوست داره تو همیشه برای روز مرد یا تولدش یا مناسباتای دیگه سعی کن علاوه بر اون کادویی که خودت میخوای بدی یه کتاب هم در کنارش بذاری خیلی خوشحال میشه .
من خودم دوست دارم همیشه هدیه هام کتاب باشه و خودمم به دیگران کتاب هدیه بدم . مخصوصا کتابای دکتر زرین کوب
شاد باشین
راستی بیا من آپیدم ها
چشم درست میگی شما اما جدا خدا رو شکر هم می کنم البته بعد از غرغرام.
درسته قبول دارم. راست می گی اتفاقا داشتم فکر می کردم علاوه بر اینا دیگه چی بگیرم که سورپریزش کنم؟
چقدر خوب . انشالله توی دنیای واقعی بتونم از این هدیه ها بهت بدم .
قرررررررررربونت
الان میااااااااااااااام
به به سلام علیکم ... آدرس کجاست ما بیاییم برا کیک خورون ؟ کادو هم کتاب می دیماااااااااااااا ؟!!!(نیشخند)
عجبه علیکم سلاااااااااااااااام به بی معرفتا آدرس می دن مگه؟ واااااااااااااااای اون که دیگه عشقه شوشوست ممنون فقط در این صورت من باید فکری به حال خودم بکنم.(چشمک)
دلم برات تنگیده....
دیگه سر نمی زنی به مااااااا
بیا پیشم
راستی آپیدی به من خبر بده
بوسسسسسسسسسسسسسسس
قربونت منم
اومدم میام اما دیر به دیر آپ می کنی دختر خووووووووووووب
چشم حتما
بوووووووووووووووووووووووووووووس
سلاممممممم
خوبی؟
ایشالا خونه هم می خری... ببینم شما هنوز جابجا نشدین؟
تولد دخمل منم ۲۳ آذره. امشب براش مهمونی گرفتم. گفتم من حوصله تفلد و کادو بازی و بادکنک ندارم. به من میگن مادر فداکار!!! البته بهش کادو دادم. یه قمقمه می خواست براش گرفتم. علاوه بر عروسک و کاغذ و مقوا رنگی. چند تا از مهموناشم کادو آوردن. بسشه دیگه!
ساااااااااااااااااام
خوبم
شما خوبی آیا؟ نه خواهر دقیدیم انشالله تا یکی دوفته دیگه.
اااااااااا چه جالب مبارکه از طرف من ببوسش .
واقعا نمونه کامل یک مادر فدا کاری شاذه من نگرانتم .
دستت درد نکنه همون خودش بیشتر از مهمونی ارزش داره.
دستشون درد نکنه فکر کنم بسته
بدینوسیله اعلام می نماییم اینجانب و همسر محترم هیچ تعهدی در مورد زنانی که به هر دلیل مهریه شان داده شده و از خانه بیرون کردانده شده اند!!!! نخواهیم داشت!!!
ممنونم شا خیلی لطف دارید شما خیلی ماهید فقط این شوشو ی ما اگر با شما معاشرت داشته باشد دیگر تضمینی برای ما نمی ماند
یار با ماست چه حاجت که زیادت طلبیم
دولت صحبت آن مونس جان ما را بس
سلام و صبح بخیر رفیق.....
سلام رفییییییییییییییق
کجائی خانمی ؟ رفی دنبال کار مزون زدن ؟
هستم عزیزم
نه هنوز دارم می فکرم.