وقایع الاتفاقیه این چند وقت

الان انگار کنید که اجزا و احشام دل من دارن دنبال هم میکنن همدیگرو بخورن نمیدونین چه مسخره بازی ران انداختن دارم کف می کنم خداااااااااااااااااااایش گرسنگیم مردم.

واااااااااااااااای چخده خوب بود این شبا خیلی براتون دعا کردم یه شب که خونه مامان شوهری بودم شب ۱۹ تا ساعت ۳ احیا داشتیم یه شبشم که خونه یکی از دوستان هم نیمچه میزبان بودیم هم مهمان جاتون خالی تا ساعت ۵ بیدار بودیم تازه ساعت ۳:۳۰ از اونجا برگشتیم خونه مامان  اینا اونجا هم تا سحر دادشی سر جک گفتنش گل کرده بود بهش میگم تو حالت خوبه این همه احیا آخرش با این کارا به باد میدیا خیلا شروع کرده میگه یه سیب زمینی قل می خوره میره توی لونه جوجه تیغیه جوجه تیغیه میگه اااااا داداش کی از سر بازی بر گشتی بهش می گم برادر من خودتو کنترل کن اینقدر نمکات رو حدر نده میگه تازه چی میگی یه بنده خدایی میره جوراب فروشی میگه آقا یه جوراب بدین فروشنده میگه مردونه؟ اون بنده خدا دست میده بهش میگه مردونه مردونه . بعد همینطور ادامه میده خداییش دلم دیگه داشت می ترکید.

شب بیست و سوم هم که دیگه خوب احیا داشتیم از شبهای دیگه خیلی بهتر بود اما خوب ساعت نزدیکای دو بود نفهمیدم چطوری بیهوش شدم.

امروزم که الان عین هو دخترای خوب نشستم اینجا توی شرکت غاز می چرونم ای خدااااااااااااااا من چیخار کنم ؟

بعدشم من امروز ساعت یک ربع به هفت کلاس دارم خوب من افشاری نیبینم الیاس نیبینم ای خدااااااااااا .

البته بهتر چند شب پیش جای مهمون بودیم توی آشپزخونه به رسم همه خانوما ایستاده بودیم میزبانان همش می گفتن برو بشین فیلم نگاه کن بهشون گفتم نه نم یخوام نمی دونم از دست افشاری حرص بخورم از دست مهندس حرص بخورم از دست پژوهان حرص بخورم از دست حامد حرص بخورم از دست فتوحی و پسرش حرص بخورم مردم از دست اینا اصلا نبینم بهتره خداییش شما بگین من از دست کدوما حرص بخورم ؟؟؟؟؟؟؟

من امثال دلم لک زده برای اینکه افطاری بدم اما به خاطر شرایط خاصی که دارم نمیشه اما دعا کنین زودتر بگذره . واااااااااا نه بابا اونی که فکر می کنید نیست خیالتون راحت.

اما الان حسااااااااااااابی هوس کله پاچه کردم با آبلیموی زیاد واااااااااااااااااای دلم رفت .

فقط دعام کنین من بتونم امروز کلاسم رو تحمل کنم چون اصلا حوصلشو ندارم یکی به دادم برسهههههههههههه آخه مشکل که یکی دوتا نیست کلاس رو بپیچونم چجوری جوجه رو بپیچونم اینقدر که روی کلاسای من حساسه ای خدااااااااااا من از دست کلاس حرص بخورم از دست جوجه حرص بخورم از دست کی حرص بخورم؟ هان؟

حسابی هوس کردم بریم دربند وااااااااای افطاری و قلیونو  شام و واااااااااااای دلم خواست انشالله یه شب توی همین هفته میریم .

خوب دیگه بسته من برم کار دارم .

شما هم مراقبت خودتون باشین.

قربون همگی.

 

نظرات 15 + ارسال نظر
آرزو مامان آرش شنبه 14 مهر‌ماه سال 1386 ساعت 12:04 ب.ظ http://jiluah.persianblog.ir

طاعات و عباداتت قبول باشه تارا جان :)

قربونت عزیزم ممنونم از شما هم قبول باشه:)

نازنین شنبه 14 مهر‌ماه سال 1386 ساعت 01:03 ب.ظ http://niniemaman.blogfa.com

قبول باشه .
راست میگی منم کلی حرص میخورم و البته تا جائیکه موفق بشم نگاه نمیکنم

قربونت از شما هم
دیدی اما آخه انگار تلویزیون توی این ساعتا آدمو به خودش جذب میکنه عین آهن ربا واقعا تا جای که موفق شیم.

*سراب* شنبه 14 مهر‌ماه سال 1386 ساعت 01:31 ب.ظ http://mirage.blogsky.com

سلام
مرسی تارا جان سر زدی و ممنون از بابت لینک..منم لینک می کنم شما رو
راستی منم کله پاچه خیلی دوست دارم...دلم واسش غش رفت!...می تونم بپرسم جوجه کیه؟

سلام
قربونت قابلی نداشت ممنونم جدا پس تفاهم داریم باهم خوبه:)
بله چرا که نه؟
جوجه اسم مستعار همسری عزیزم هستش.

مسیح شنبه 14 مهر‌ماه سال 1386 ساعت 02:07 ب.ظ http://www.shasooka.blogfa.com

سلام
خوش به حالت همش مهمونی بودی این مدت .
هه هه هه من که فهمیدم چه حالی دارین . (چشمکککککککککککککککک)
اینو بگم ها اگه برا من دعا نکرده باشی خیلی نامردی ( گریه )
شاد زی و شاد باش

سلام
:))))) شما نرفتین؟ ای بی نداره نازییییییی
:o چه حالی؟
دعا کردم چرا فحش میدی دعا کردم
ممنونم شما هم.

مسیح شنبه 14 مهر‌ماه سال 1386 ساعت 03:08 ب.ظ http://www.shasooka.blogfa.com

سلام دوباره
میبینم که قراره یکی دیگه بهتون اضافه بشه . هاهاهاها
دیدی درست حدس زدم
من شیرینی میخوام

علیک سلام دوباره
می بینم که اشتباه گفتیو...........
نخیرم اینم نیست گفتم که این نیست فکر اشتباه نکنید دیدی اشتباه گفتی؟
نیدیم اصلنشم چرا برا بچه مردم به این زودی حرف در میاری؟ :((((((((
به وقتش شیرینی شما هم محفوظه.

*سراب* شنبه 14 مهر‌ماه سال 1386 ساعت 08:33 ب.ظ http://mirage.blogsky.com

سلام تارا جون گل
مرسی خانومی که دوباره اومدی
پس حالا که تو این مورد با هم تفاهم داریم یه سری بزنم تهران با هم بریم کله پاچه فروشی کله پاچه بخوریم ...با کله می ریم تو ظرف کله ای!...ماماااااااااان من کله پاچه می خوام(گریه)

سلام خانوم گل
خواهش می کنم
آره حتما اومدی خبرم کن فکر کنم همونم بشه با کله بریم تو ظرف کله پاچه . مامااااااااااااان منم کله پاچه می خوام.

افق یکشنبه 15 مهر‌ماه سال 1386 ساعت 12:16 ق.ظ http://fhoseini.persianblog.ir

سلام ملیکم
خوبین شما؟ من که همه شب های احیا را با همسرم در خانه خودمان گذرندیم
ولی یه حالی داد جلوی تلویزیون حسابی رفته بودیم تو حس
برای همه دعا بکردیم.
خوش باشید
بای

ملیکم السلام
خوبیم شما خوبین؟من ا حیا های تنهایی رو خیلی دوست درام خیلی بیشتر حال میده
می فهمم چی میگی خوش به حاااااااااالت
برای منم دعا کردین دیگه؟
شما هم
بااااااااااای.

گیلاس(منظ) یکشنبه 15 مهر‌ماه سال 1386 ساعت 10:35 ق.ظ

سلام تارا جون
طاعات و عبادات قبول! امیدورم من موقع دعا کردن از قلم نیفتاده باشم
این داداشت بی خوابی کشیده اینجوری شده! منم وقتی چند شب نمیخوابم به پرت و پلا گفتن میفتم!
منم شنبه تا ساعت ۷ کلاس داشتم!!!!! اما علاقه ای هم به دیدن هیچ کدوم از این فیلما ندارم! فقط غر میزنم که من تــــــــــــــــــا ۷ کلاس دارم!
اسم کله پاچه رو تو رو خدا نیار! اون وقت منم مثه خودت ویار دار میشم! البته برعکست!!
اون جوجه بیچاره رو هم انقدر حرص نده! برو مثه دخترای خوب سر کلاست! بعد که خیالش راحت شد فرار کن!
منم خیلی دلم دربند و درکه اینا میخواد! اگه یه تخت گوشه خیابون هم پیدا کنم راضیم!
قربونت.. شاد باشی

سلام خانومی
از شما هم قبول باشه نه یادم بودین
فکر کنم همونه پس تفاهم دارینا
ای خدااااااااااا از این کلاسای ساعت دیر وقت بدم میاااااااد
خیلی مزخرف فیلمای امثال .
نه نگوووووووووووووو گله پاچه خوبه کله پاچه مفیده کله پاچه ویتامین داره کله پاچه کله پاچه....(خنده خبیثانه)
اااااااااا خوب خوبه خودت میگی کلاسای دیروقت سخته خووووووووب آخه بدبختی اینه که بعضی روزا که دیر تر از شرکت میاد میگه تو مسیرمی میام دنبالت باهم بریم خونه اون موقع چیکار کننننننننم؟ البته یه بار این کارو کردم یعنی گفتم میرم اما نرفتم بعد فهمید کلی ناراحت شد.
منم میخواااااااااااام آآآآآآآآآآآآآآآآآآآآآآخ خاکم به سر یعنی چیییییییییی؟ دختر اول مزهمزه کن بعد حرف بزن تو که این کاره نیستی تخت کناره خیابون می خوای؟(نییییییییش)
قرررررررررررررررررربونت :))))

*سراب* یکشنبه 15 مهر‌ماه سال 1386 ساعت 01:02 ب.ظ http://mirage.blogsky.com

سلام تارا جونی
بدو بیا که با بازی وبلاگی وطن به روزم!

سلام عزیزم
دیدم زیبا بود.

تنهاترین تنها دوشنبه 16 مهر‌ماه سال 1386 ساعت 12:51 ق.ظ http://sadeh-ama-heratavar.blogfa.com/

زندگی حکایت آن یخ فروشی ست

که پرسیدن فروختی؟

گفت: نخریدند و تمام شد....

زیباست.

نیایش دوشنبه 16 مهر‌ماه سال 1386 ساعت 02:16 ق.ظ http://neyaesh.blogfa.com/

سلام
چقدر ناز می نویسی تارا جوون
عزیزم همیشه شاد باشی بوسسسسسسسسسسسسسس

سلام عزیزم
قرررررررررررربونت خودت نازی گلم
تو هم .
بووووووووووووووووووووووووووووووووووووووووووووس

علی دوشنبه 16 مهر‌ماه سال 1386 ساعت 09:07 ق.ظ http://geohazard.persianblog.ir/

سلام به تارای عزیز
خوبی داداش
طاعات و عبادات قبول
ما رو هم که حتما دعا کردی
وقتی می یام اینجا اینقدر خوب مطلب نوشتی که احساس می کنم یکی داره باهام رو در رو حرف می زنه ممنونم
به روزم با زمین لرزه های تاریخی ایران(استان تهران) و منتظر حضور سبز شما و دوستانتون [گل]

سلام
ممنونم خوبم داداش
اگر خدا قبول کنه
خوشحالم که اینطوره
دیدم خیلی جالب بود.
ممنون از گل زیبا.

نیلوفر(کافی شاپ خاطرات من) دوشنبه 16 مهر‌ماه سال 1386 ساعت 09:13 ق.ظ http://memorycoffeshop.blogfa.com

درهای کافی شاپ خاطرات من به روی شما باز است. قدم رنجه فرمایید خوشحال می شم.

ممنونم چشم.

شاذه دوشنبه 16 مهر‌ماه سال 1386 ساعت 10:57 ق.ظ http://shazze.blogsky.com

سلامممممم
قبول باشه
احیا خیلی نگه نداشتم. فوقش تا دو سه... خونه هم بودیم. اما این دوروزی قشنگ بیدار بودم. بالای سر نینی همش مشغول راز و نیاز.
منم به خاطر شرایط خاص! نینی داری و کمک نداری فقط یکی دو تا افطاری کوچیک
چهار پنج نفره ی بدون رودربایستی دادم. میخواستم کلی دعوت کنم دیدم نمی تونم.

منم کله پاچه می خواممم

من کلاس زبان دایی جونمو می خوامممممممم. پریشب تو مهمونی نشستم کنارشون میگم می گم دااااااااایییییی. میگن ببین تو همینجوری هر وقت وقت کردی بیا بشین سر کلاس. بیا دیدن. میگم هووووم. کاش بتونم.
دیگه همین. قرررررررررررررررربونت بای

سلاااااااااااام
قبولباشه از شما هم
با وجود بچه واقعا برای ادم رمق نمی مونه. ای بابااااااا انشالله زودتر خوب بشه.
آخی خیلی سخته انشالله نی نی هابزرگتر بشن .
منم می خواااااااااااااااااااااااااااااام
آخی نازی انشالله فرصت بشه بری خیلی خوبه.
قرررررررررررربونت گلم
بای

مهسا(تنها دختر عاشق غریب) دوشنبه 16 مهر‌ماه سال 1386 ساعت 11:41 ق.ظ http://www.loveuarash.blogfa.com

سلام خانومی
ممنون که بهم سر زدی و کمکم کردی
نمی دونم میدونی چقدر سخته تو چشای کسی که تمومه عشقت رو ازت دزدید و بجاش یه زخم همیشگی رو قلبت هدیه داد زل بزنی و بجای اینکه لبریز از کینه و نفرت شی حس کنی که هنوزم دوسش داری
چقدر سخته دلت بخواد باز سرتو به دیواری تکیه بدی که یه بار زیر آوار غرورش همه ی وجودت له شده
چقدر سخته تو خیالت ساعت ها باهاش حرف بزنی ولی وقتی دیدیش هیچی جز سلام نتونی بهش بگی
چقدر سختهوقتی پشتت بهشه دونه های اشک گونه هاتو خیس کنه اما مجبور باشی بخندی تا نفهمه هنوزم دوسش داری
چقدر سخته گل آرزوهاتو .......تو باغ دیگری ببینی...........هزار بار تو خودت بشکنی و اون وقت آروم زیر لب بگی:
گل من باغچه ی نو مبارک

سلام گلم
خواهش می کنم .
می دونم خیلی سخته اما باید تحمل کرد تا عادی بشه تا خدا حکمتش رو نشون بده.
انشالله زودتر این اتفاق بیفته.

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد